عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید گودرز محمودی
شهید گودرز محمودی
در اولین روزهای بهمن ماه سال 1338 در خانواده ای مذهبی و متدین در دهستان هلایجان از توابع شهرستان ایذه پسری به دنیا آمد که خانواده اش نام گودرز را برای او انتخاب کردند.
گودرز مانند دیگر بچه های آن دوران گرفتار محرومیت ها و نابسامانی های زندگی بود، اما چاره ای جز تحمل نداشت و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود سپری کرد. در معاشرت و برخورد اجتماعی بسیار مهربان و خوش اخلاق بود، به گونه ای که در میان دوستان و فامیل جایگاه خاصی داشت. سپس برای ادامه ی تحصیل به شهر ایذه مهاجرت کرد و در سال 1360 در رشته ی اقتصاد اجتماعی موفق به اخذ دیپلم گردید.
در حوادث انقلاب و راهپیمایی ها نقش مؤثری داشت، اما با آغاز جنگ تحمیلی در اواخر سال 1360 وارد سپاه پاسداران شد و همزمان نیز برای حل مشکلات زادگاهش عضو شورای روستا نیز شده بود.
گودرز در سال 1362 سنت حسنه پیامبر(ص) را به جا آورد و با دختری از خانواده مومن، متدین و انقلابی ازدواج نمود. او در انجام مراسمات مذهبی نقش فعالی داشت و پس از مدتی در سال 1363 رفتن به میادین نبرد را واجب دانست و به جبهه اعزام شد و به سبب توانایی هایش در تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) مسؤلیت تبلیغات را برعهده گرفت. سرانجام گودرز محمودی، روز 18/9/63 در حین انجام ماموریت در جزیره مجنون همراه دوتن از همرزمانش که سوار بر قایق بودند، توسط کمین دشمن شناسایی و پس از درگیری شدید و شجاعانه به شهادت رسید. پیکر پاکش در زادگاهش زیارتگاه عاشقان ایران و اسلام می باشد. کتا بی به نام "اسطوره" توسط برادرش در خصوص شهید گودرز به چاپ رسانده و منتشر کرده است
وصیت نامه ی شهید گودرز محمودی:
« ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
سوره آل عمران آیه 169 »
گمان نکنید کسانی که در راه خدا شهید شدند. کسانی که در راه اجرای اوامر الهی پیش قدم شدند کسانی که جان خود را در راه معنویات خداوند از دست داده اند مردگانند نه آنان زنده جاویدانند هرگز نمرده اند، بلکه نزد خداوندشان بوده و برخوردار از نعمت های خداوندی هستند.
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پـــی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
قلم بنویس، بنویس حقایق را، نه ریا کاری کنی. بشکند آن دستی که تو را به لرزه در می آورد. بنویس که در تاریخ ثبت گردد و تو هم ای تاریخ! جای ده در قلب خودت آنچه که حق است و اگر تو نیز حق را انکار کنی، به حقانیت حسین(ع) روزی رسوا خواهی شد. بنویس که زاهدان شب و شیران روز، چگونه به پیکار و جهاد در راه شرافت و بشریت می پرداختند. با چه کسی کارزار می کردند و پشتیبان آنها چه کسی بود و برای چه می جنگیدند. جز برای آسایش و سعادت مردم و آن هم در راه خدا برای کس دیگری قدم برنداشتند. اینک دوست دارم وصیت خود را با یادی از امام حسین(ع) شروع کنم: چرا؟ چون هر روز عاشورا است و سرزمین ما نیز کربلاست.
امروز عاشورا است، روز خون و آتش مرگ و زندگی، جلوه ی حق و باطل، روزی است که یکی از بندگان ویژه ی خداوند در راه اجرای هدف های عالیه ی اسلامی برای تحقق بخشیدن به آرمان های انسانی و ایده های پیامبر بزرگ اسلام با کفر و ستم به مبارزه پرداخت و جان خویش را فدای هدف مقدس و اسلام عزیز کرد.
جا دارد که همگان از فقدان او اشک بریزیم و برای او عزاداری کنیم و نام و هدف او را در اذهان و افکار تجدید نماییم.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست؟
هر کجا می نگرم، نــور رخش جلــوه گـر است
هر کجا مــی گــذرم جلوه ی مســتانه ی اوسـت
در این واپسین هنگام روز عاشورا اگر نظری به صحنه ی خونین کربلا بیفکنیم چه خواهیم دید؟ خورشید آخرین اشعه ی سرخ فام خود را کم کم از روی بدن های پاک و اجساد قهرمانان برمی چیند. یک طرف پاک باخته هایی با مدال های افتخاری از انسانیت روی زمین خفته اند و در سوی دیگر عده ای نفس پرست که به خاطر جاه و مال و ریاست چند روزه ی دنیا دست به فجع ترین جنایت ها زده اند و از پشیمانی سر به زیر افکنده اند.
« خسروا الدنیا و الاخره »: در این دنیا و جهان دیگر زیان دیده. یک سو خیمه های زیان دیده یک سو خیمه های نیم سوخته که هنوز از آن آتش و دود بلند است، آتش و دودی که فضای انسانیت را تیره و تار می کند. دیگر از شور و هیجان های بامدادان خبری نیست، تشنگی ها فراموش شده کودکان بی سرپرست آواره دشت و بیابانند.
آری، خورشید آهسته آهسته دامن از روی چهره های آغشته به خون جوان ها و پیرانی خداشناس و دیندار بر می چینند. باشد که سیاهی شب بر این جنایت ها پرده افکند. عاشورایی که خون بود و فریاد بقا بود و فنا ظلم بود و ستم عاشورای حماسه ساز قهرمان آفرین مردانی که آب حیات نوشیدند و لب تشنه شهید شدند و اما اینک و نوبت یاران حسین(ع) است که خداوند انشاءالله ما را جز راه امام حسین(ع) و یارانش می باشد و اما کاروان حسین(ع) رفت و ما در خواب غفلت به سر می بریم. رهروان حسین(ع) رفتند و ما در خواب ذلت به سر می بریم. دوستداران خدا رفتند و به خدای خویش پیوستند. فرشتگان رفتند و اما روحشان پروازی دگر در پیش گرفت.
هابیلیان رفتند و قابیلیان با جرم خویش سوختند. حسینیان رفتند و یزیدیان نام کثیفشان را برای فرزند ناخلفشان صدام به جای گذاشتند و اینک نوبت غرش شیران خمینی است که همچنان می غرند و دل دریا را پاره می کنند تا اینکه پاک و هموار سازند راهی را که همانا صاحبش مهدی (عج) است.
امام صادق(ع) می فرماید: دوست داشتن دنیا سرمنشا هر گناهی است و تو ای خواهر! ای برادر! نکند که خود را در این دنیای پر از گناه آن قدر صیقل دهی تا صیقل گر تو را به عنوان کالایی در بازار بفروش برساند. اگر این طور باشی به خدا فردای قیامت امام حسین(ع) از تو گله می کند، زیرا که خود را حسینی معرفی کرده بودی، اما فریب فرهنگ شیطان را خورده بودی و به گفته ی پیامبرت(ص) که فرمود:
«بهترین عمل مؤمن، جهاد در راه خداست». عمل نکردی پس سعی کن پیروز باشی بر نفست، بر عقلت و بر جسمت.
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۱۵ -
۳۱۶۶ -
۲۷۴۵ -
۲۵۱۴ -
۲۲۶۸ -
۲۳۰۴ -
۲۳۳۲ -
۱۸۸۰ -
۱۸۰۷ -
۱۶۶۸
نظرات (۱)
مجتبی