چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۴، ۰۴:۳۱ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید گودرز محمودی

شهید گودرز محمودی

در اولین روزهای بهمن ماه سال 1338 در خانواده ای مذهبی و متدین در دهستان هلایجان از توابع شهرستان ایذه پسری به دنیا آمد که خانواده اش نام گودرز را برای او انتخاب کردند.

گودرز مانند دیگر بچه های آن دوران گرفتار محرومیت ها و نابسامانیهای زندگی بود، اما چارهای جز تحمل نداشت و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود سپری کرد. در معاشرت و برخورد اجتماعی بسیار مهربان و خوش اخلاق بود، به گونه ای که در میان دوستان و فامیل جایگاه خاصی داشت. سپس برای ادامهی تحصیل به شهر ایذه مهاجرت کرد و در سال 1360 در رشتهی اقتصاد اجتماعی موفق به اخذ دیپلم گردید.

در حوادث انقلاب و راهپیمایی ها نقش مؤثری داشت، اما با آغاز جنگ تحمیلی در اواخر سال 1360 وارد سپاه پاسداران شد و همزمان نیز برای حل مشکلات زادگاهش عضو شورای روستا نیز شده بود.

گودرز در سال 1362 سنت حسنه پیامبر(ص) را به جا آورد و با دختری از خانواده مومن، متدین و انقلابی ازدواج نمود. او در انجام مراسمات مذهبی نقش فعالی داشت و پس از مدتی در سال 1363 رفتن به میادین نبرد را واجب  دانست و به جبهه اعزام شد و به سبب تواناییهایش در تیپ 15 امامحسن مجتبی(ع) مسؤلیت تبلیغات را برعهده گرفت. سرانجام گودرز محمودی، روز 18/9/63 در حین انجام ماموریت در جزیره مجنون همراه دوتن از همرزمانش که سوار بر قایق بودند، توسط کمین دشمن شناسایی و پس از درگیری شدید و شجاعانه به شهادت رسید.  پیکر پاکش در زادگاهش زیارتگاه عاشقان ایران و اسلام می باشد. کتا بی به نام "اسطوره" توسط برادرش در خصوص شهید گودرز به چاپ رسانده و منتشر کرده است

وصیت نامه ی شهید گودرز محمودی:

« ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

 سوره آل عمران آیه 169   »

گمان نکنید کسانی که در راه خدا شهید شدند. کسانی که در راه اجرای اوامر الهی پیشقدم شدند کسانی که جان خود را در راه معنویات خداوند از دست دادهاند مردگانند نه آنان زنده جاویدانند هرگز نمردهاند، بلکه نزد خداوندشان بوده و برخوردار از نعمت های خداوندی هستند.

 زنده را زنده نخوانند که مرگ از پـــی اوست

                                              بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست

قلم بنویس، بنویس حقایق را، نه ریاکاری کنی. بشکند آن دستی که تو را به لرزه در میآورد. بنویس که در تاریخ ثبت گردد و توهم ای تاریخ! جای ده در قلب خودت آنچه که حق است و اگر تو نیز حق را انکار کنی، به حقانیت حسین(ع) روزی رسوا خواهی شد. بنویس که زاهدان شب و شیران روز، چگونه به پیکار و جهاد در راه شرافت و بشریت میپرداختند. با چه کسی کارزار می کردند و پشتیبان آنها چه کسی بود و برای چه میجنگیدند. جز برای آسایش و سعادت مردم و آن هم در راه خدا برای کس دیگری قدم برنداشتند. اینک دوست دارم وصیت خود را با یادی از امامحسین(ع) شروع کنم: چرا؟ چون هرروز عاشورا است و سرزمین ما نیز کربلاست.

امروز عاشورا است، روز خون و آتش مرگ و زندگی، جلوهی حق و باطل، روزی است که یکی از بندگان ویژهی خداوند در راه اجرای هدفهای عالیهی اسلامی برای تحقق بخشیدن به آرمانهای انسانی و ایدههای پیامبر بزرگ اسلام با کفر و ستم  به مبارزه پرداخت و جان خویش را فدای هدف مقدس و اسلام عزیز کرد.

جا دارد که همگان از فقدان او اشک بریزیم و برای او عزاداری کنیم و نام و هدف او را در اذهان و افکار تجدید نماییم.

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

                                 این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست؟

هر کجا می نگرم، نــور رخش جلــوه گـر است 

                                  هر کجا مــی گــذرم جلوه ی مســتانه ی اوسـت

در این واپسین هنگام روز عاشورا اگر نظری به صحنهی خونین کربلا بیفکنیم چه خواهیم دید؟ خورشید آخرین اشعهی سرخ فام خود را کم کم از روی بدنهای پاک و اجساد قهرمانان برمیچیند. یک طرف پاک باختههایی با مدالهای افتخاری از انسانیت روی زمین خفتهاند و در سوی دیگر عدهای نفسپرست که به خاطر جاهو مال و ریاست چند روزهی دنیا دست به فجعترین جنایتها زده اند و از پشیمانی سر به زیر افکنده اند.

« خسروا الدنیا و الاخره »: در این دنیا و جهان دیگر زیان دیده. یک سو خیمههای زیان دیده یک سو خیمههای نیم سوخته که  هنوز از آن آتش و دود بلند است، آتش و دودی که فضای انسانیت را تیره و تار میکند. دیگر از شوروهیجان های بامدادان خبری نیست، تشنگی ها فراموش شده کودکان بی سرپرست آواره دشت و بیابانند.

آری، خورشید آهسته آهسته دامن از روی چهرههای آغشته به خون جوانها و پیرانی خداشناس و دیندار بر میچینند. باشد که سیاهی شب بر این جنایتها پرده افکند. عاشورایی که خون بود و فریاد بقا بود و فنا ظلم بود و ستم عاشورای حماسهساز قهرمان آفرین مردانی که آب حیات نوشیدند و لب تشنه شهید شدند و اما اینک و نوبت یاران حسین(ع) است که خداوند انشاءالله ما را جز راه امام حسین(ع) و یارانش میباشد و اما کاروان حسین(ع) رفت و ما در خواب غفلت به سر میبریم. رهروان حسین(ع) رفتند و ما در خواب ذلت به سر می بریم. دوستداران خدا رفتند و به خدای خویش پیوستند. فرشتگان رفتند و اما روحشان پروازی دگر در پیش گرفت.

هابیلیان رفتند و قابیلیان با جرم خویش سوختند. حسینیان رفتند و یزیدیان نام کثیفشان را برای فرزند ناخلفشان صدام به جای گذاشتند و اینک نوبت غرش شیران خمینی است که همچنان میغرند و دل دریا را پاره میکنند تا اینکه پاک و هموار سازند راهی را که همانا صاحبش مهدی(عج) است.

امام صادق(ع) میفرماید: دوست داشتن دنیا سرمنشا هر گناهی است و تو ای خواهر! ای برادر! نکند که خود را در این دنیای پر از گناه آن قدر صیقل دهی تا صیقلگر تو را به عنوان کالایی در بازار بفروش برساند. اگر این طور باشی به خدا فردای قیامت امام حسین(ع) از تو گله میکند، زیرا که خود را حسینی معرفی کرده بودی، اما فریب فرهنگ شیطان را خورده بودی و به گفتهی پیامبرت(ص) که فرمود:

«بهترین عمل مؤمن، جهاد در راه خداست». عمل نکردی پس سعی کن پیروز باشی بر نفست، بر عقلت و بر جسمت.

نظرات (۱)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی