عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید حاج علی نوری ممبینی

شهید حاج علی نوری ممبینی
در سال 1337 موجی از شادی و خرسندی را در میداود (دشت انار) از توابع باغملک پدید آورد. شش سال بعد پدرش او را به مکتب فرستاد تا اشتیاق وصفناپذیرش را برای یادگیری قرآن، پاسخ گوید. هشت ساله بود که مصیبت از دستدادن مادر، کوهی از غم و اندوه بر دل او نشاند. پس از طی دوران ابتدایی، برای ادامهی تحصیل به شهر رامهرمز سفر کرد. هنوز دورهی دبیرستان را به پایان نرسانده بود که در دانشکدهی پرستاری پذیرفته شد، اما بهدلیل وضعیت موجود در دانشکده، انصراف داد و پس از شرکت مجدد در کنکور، در دانشسرای تربیت معلم شهرستان مسجد سلیمان، مشغول به تحصیل شد. سالهای 55-54 بود که امام خمینی(ره) فرزندانش را از سراسر کشور فراخواند تا قیام خود را آغاز کند. علی هم باتوجه به سخنان حقطلب رهبرش وارد عرصهی سیاست و مبارزه شد و به پخش اعلامیه و نوار حضرت امام(ره) اقدام نمود. پس از اتمام دوران دانشسرا، در یکی از روستاهای اطراف باغملک بهعنوان معلم مشغول به خدمت شد و با پیروزی انقلاب اسلامی پس از آغاز جنگ تحمیلی، فعالیتهایش را در دو سنگر جهاد و آموزش ادامه داد و در عملیاتهای بیتالمقدس، والفجر8، کربلای 4 و 5 شرکت نمود.
در مدتی که او فرماندهی سپاه ایذه و باغملک را عهدهدار بود، شهرهای محل خدمتش، بالاترین آمار جذب نیرو را به جبهه داشت. شهید نوریممبینی دیدار با خانوادهی شهداء را از وظایف اصلی خود میدانست و تا آخر عمر هیچگاه آن را فراموش نکرد.
مسئولیت بسیج عشایری سپاه ایذه، رئیس ستاد گردان، جانشین گردان حضرت رسول(ص)، فرمانده سپاه ایذه ، رئیس ستاد تیپ دوم لشگر 7 ولیعصر (عج)، از جمله مسئولیتهای او در طول دفاع مقدس بود و سرانجام آن معلم سبزپوش پس از سالها انتظار بهدلیل استنشاق گازهای شیمیایی در عملیات کربلای 4 و 5 در تاریخ 18/03/1373 درهای باغ شهادت را گشود و به لقاءالله پیوست.
کتابی تحت عنوان عطر شقایق توسط برادر عیسی خلیلی براساس زندگی سردار شهید حاج علی نوری ممبینی چاپ و منتشر شده است
فرازی از وصیتنامهی سردارشهید حاج علی نوری ممبینی:
«... ای کسانی که در منزل نشسته اید!آیا پیام روح بخش امام امت و بیانات گرم آن بزرگوار را درمیلاد مولود کعبه (امیرالمومنین(ع)) نشنیدیدکه، چگونه دعوت به حضور در میدان های نبرد می کردند دیگر چه توجیهی برای خودتان دارید. چرا خودتان را راضی به این مسائل نمودید چرا هنوز هم درخوابید و بیانات گرم امام هم شما را بیدار نکرده است؟ ازخواب خرگوشی بیدارشوید و به خود آیید که فردا دیر است و این پیام امام را همیشه آویزه گوش خود قرار دهید.
و اما برادران حزب الله از کید کسانی که شما را تضعیف می کنند مایوس و دلسرد نشوید. و هر کس متوسل می شوند و از هر راهی می خواهند وارد می شوند تا پست و مقامی کسب کنند و در جهت سرکوبی حزب الله کار کنند شما مقاوم و استوار بایستید و از روحانیت خط امام حمایت نمایید.
حضور فعال در میدان های رزم پیدا کنید چون امروز ملاک حزب الله و غیر حزب الله مشخص است. امروز حسینِ(ع) زمان فریادش بلند است و شما را ندا می دهد هرکس حزب الله است بسم الله. تبعیت از امام ادامه راه شهدا و گرفتن سلاح شهدا در دست است پس این راه، را پیشه نمایید که فتح و پیروزی نهایی نزدیک است.
خدایا، پروردگارا، معبودا، اگرچه وصیت نامه ای در سال گذشته قبل از والفجر8 نوشتم و بعداز والفجر8 هم صفحه ای به آن اضافه نمودم و بعد از آن هم چند باری به فاو رفتم و بر گشتم خیلی چیزهای دیگر هم دیدم که قابل نوشتن بودند ولی به علت کمی فرصت نتوانستم خلوتی کنم و بنویسم تا این که توفیق پیدا کردم در کربلای 5 هم شرکت کنم.
خدایا هر چه از لطف و کرمت بنویسم کم نوشتم فقط بهتر است بنویسم که:
بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به در گاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
خطوط مستحکم و عبور از آب اروند رود را در فاو از نزدیک دیدم، امدادهای غیبی که به داد رزمندگان ما رسید همه قابل دیدن بودند که چون لطف و مشیت تو معبودا بر این قرار گرفت که آن خطوط بشکنند و فاو حفظ شود، شکستن دژهای نفوذ ناپذیر از شلمچه تا جزیره سهیل را در کربلای 4 دیدم ولی دژهای نفوذ ناپذیر شلمچه، قابل قیاس با فتح های گذشته نبودند و بی شک هر انسان عاقلی فقط می تواند این را درک کند که ما نبودیم بلکه تو خود خط ها را شکستی.
معبودا ما انسان های بیچاره و ضعیف چگونه می توانستیم از موانع عبور کنیم و دشمن را به هلاکت برسانیم فقط لطف و عنایت تو و یاری کردن آقا امام زمان(عج) بود که وقتی رو در روی دشمن قرار می گرفتیم و می جنگیدیم .رزمیدن فرزندان مکتب تو را دیدم. و دیدم چگونه به عشق تو و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می رزمیدن و با تکبیر به دشمن یورش می بردند و آنها را به هلاکت می رساندند.
ای خداوند بزرگ و ای رب عزیز هر چه از عنایات خاصه تو به این امت مسلمان بنویسم کم نوشتم و جنگیدن فرزندان اسلام را در کوه های سر به فلک کشیده «گردرش» دیدم .
خداوندا ، معبودا ! هر آنچه هست تویی و دیگر همه هیچ . این بچه ها نبودن که تیر می زدند بلکه هدایت تو بود که تیرها را به دشمن می زد. و خداوندا یک چنین ملتی را شاید در قرنها گذشته کسی به چشم ندیده ولی امروز این ملت اینگونه جان نثاری می کنند و در دوران آخر جنگ و تجاوز دشمن حضور چشم گیر ملت و روحانیت را دیدم که چگونه دشمن را مجبور به تسلیم نمودند .
امام(ره) آن انسان و آن اسوه قرن برای بشریت پیام در مورد پذیرش قطعنامه دادند و آبرویش را به خاطر اسلام و مصلحت اسلام به خدا بخشیدند ، خیلی زیاد متاثر و گریان شدم و از اینکه خداوند به ما لطف نمود و چنین رهبری عنایت فرمود، سپاسگذارم .
خداوندا ای امید همه انتظار دارم که مرا در این راه توفیق دهی. از همه التماس دعا دارم و سلام مرا به همه برادران منطقه برسانید... »
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۰۸ -
۳۱۶۲ -
۲۷۴۲ -
۲۵۰۹ -
۲۲۶۲ -
۲۳۰۰ -
۲۳۲۶ -
۱۸۷۵ -
۱۸۰۱ -
۱۶۵۹
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است