چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۳:۱۰ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید حاج علی نوری ممبینی

 سرداران شهید شهرستان ایذه

شهید حاج علی نوری ممبینی

شهید حاج علی نوری ممبینی

 در سال 1337 موجی از شادی و خرسندی را در میداود (دشت انار) از توابع باغملک پدید آورد. شش سال بعد پدرش او را به مکتب فرستاد تا اشتیاق وصفناپذیرش را برای یادگیری قرآن، پاسخ گوید. هشت ساله بود که مصیبت از دستدادن مادر، کوهی از غم و اندوه بر دل او نشاند. پس از طی دوران ابتدایی، برای ادامهی تحصیل به شهر رامهرمز سفر کرد. هنوز دورهی دبیرستان را به پایان نرسانده بود که در دانشکدهی پرستاری پذیرفته شد، اما بهدلیل وضعیت موجود در دانشکده، انصراف داد و پس از شرکت مجدد در کنکور، در دانشسرای تربیت معلم شهرستان مسجد سلیمان، مشغول به تحصیل شد. سالهای 55-54 بود که امام خمینی(ره) فرزندانش را از سراسر کشور فراخواند تا قیام خود را آغاز کند. علی هم باتوجه به سخنان حقطلب رهبرش وارد عرصهی سیاست و مبارزه شد و به پخش اعلامیه و نوار حضرت امام(ره) اقدام نمود. پس از اتمام دوران دانشسرا، در یکی از روستاهای اطراف باغملک بهعنوان معلم مشغول به خدمت شد و با پیروزی انقلاب اسلامی پس از آغاز جنگ تحمیلی، فعالیتهایش را در دو سنگر جهاد و آموزش ادامه داد و در عملیاتهای بیتالمقدس، والفجر8، کربلای 4 و 5 شرکت نمود.

 در مدتی که او فرماندهی سپاه ایذه و باغملک را عهدهدار بود، شهرهای محل خدمتش، بالاترین آمار جذب نیرو را به جبهه داشت. شهید نوریممبینی دیدار با خانوادهی شهداء را از وظایف اصلی خود میدانست و تا آخر عمر هیچگاه آن را فراموش نکرد.

مسئولیت بسیج عشایری سپاه ایذه، رئیس ستاد گردان، جانشین گردان حضرت رسول(ص)، فرمانده سپاه ایذه ، رئیس ستاد تیپ دوم لشگر 7 ولیعصر (عج)، از جمله مسئولیتهای او در طول دفاع مقدس بود و سرانجام آن معلم سبزپوش پس از سالها انتظار بهدلیل استنشاق گازهای شیمیایی در عملیات کربلای 4 و 5 در تاریخ 18/03/1373 درهای باغ شهادت را گشود و به لقاءالله پیوست.

کتابی تحت عنوان عطر شقایق توسط برادر عیسی خلیلی براساس زندگی سردار شهید حاج علی نوری ممبینی چاپ و منتشر شده است

فرازی از وصیتنامهی سردارشهید حاج علی نوری ممبینی:

«... ای کسانی که در منزل نشسته اید!آیا پیام روح بخش امام امت و بیانات گرم آن بزرگوار را درمیلاد مولود کعبه (امیرالمومنین(ع)) نشنیدیدکه، چگونه دعوت به حضور در میدانهای نبرد میکردند دیگر چه توجیهی برای خودتان دارید. چرا خودتان را راضی به این مسائل نمودید چرا هنوز هم درخوابید و بیانات گرم امام هم شما را بیدار نکرده است؟ ازخواب خرگوشی بیدارشوید و به خود آیید که فردا دیر است و این پیام امام را همیشه آویزه گوش خود قرار دهید.

 و اما برادران حزب الله از کید کسانی که شما را تضعیف میکنند مایوس و دلسرد نشوید. و هر کس متوسل میشوند و از هر راهی میخواهند وارد می شوند تا پست و مقامی کسب کنند و در جهت سرکوبی حزب الله کار کنند شما مقاوم و استوار بایستید و از روحانیت خط امام حمایت نمایید.

حضور فعال در میدان های رزم پیدا کنید چون امروز ملاک حزب الله و غیر حزبالله مشخص است. امروز حسینِ(ع) زمان فریادش بلند است و شما را ندا می دهد هرکس حزب الله است بسم الله. تبعیت از امام ادامه راه شهدا و گرفتن سلاح شهدا در دست است پس این راه، را پیشه نمایید که فتح و پیروزی نهایی نزدیک است.

خدایا، پروردگارا، معبودا، اگرچه وصیتنامهای در سال گذشته قبل از والفجر8 نوشتم و بعداز والفجر8 هم صفحهای به آن اضافه نمودم و بعد از آن هم چند باری به فاو رفتم و بر گشتم خیلی چیزهای دیگر هم دیدم که قابل نوشتن بودند ولی به علت کمی فرصت نتوانستم خلوتی کنم و بنویسم تا این که توفیق پیدا کردم در کربلای 5 هم شرکت کنم.

خدایا هر چه از لطف و کرمت بنویسم کم نوشتم فقط بهتر است بنویسم که:  

بنده همان به که زتقصیر خویش          عذر به در گاه خدای آورد

 ور نه سزاوار خداوندیش                    کس نتواند که به جای آورد

خطوط مستحکم و عبور از آب اروندرود را در فاو از نزدیک دیدم، امدادهای غیبی که به داد رزمندگان ما رسید همه قابل دیدن بودند که چون لطف و مشیت تو معبودا بر این قرار گرفت که آن خطوط بشکنند و فاو حفظ شود، شکستن دژهای نفوذ ناپذیر از شلمچه تا جزیره سهیل را در کربلای 4 دیدم ولی دژهای نفوذ ناپذیر شلمچه، قابل قیاس با فتح های گذشته نبودند و بی شک هر انسان عاقلی فقط میتواند این را درک کند که ما نبودیم بلکه تو خود خط ها را شکستی.

معبودا ما انسانهای بیچاره و ضعیف چگونه میتوانستیم از موانع عبور کنیم و دشمن را به هلاکت برسانیم فقط لطف و عنایت تو و یاری کردن آقا امام زمان(عج) بود که وقتی رو در روی دشمن قرار می گرفتیم و می جنگیدیم .رزمیدن فرزندان مکتب تو را دیدم. و دیدم چگونه به عشق تو و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می رزمیدن و با تکبیر به دشمن یورش می بردند و آنها را به هلاکت میرساندند.

ای خداوند بزرگ و ای رب عزیز هر چه از عنایات خاصه تو به این امت مسلمان بنویسم کم نوشتم و جنگیدن فرزندان اسلام را در کوههای سر به فلک کشیده «گردرش» دیدم .

خداوندا ، معبودا ! هر آنچه هست تویی و دیگر همه هیچ . این بچهها نبودن که تیر میزدند بلکه هدایت تو بود که تیرها را به دشمن میزد. و خداوندا یک چنین ملتی را شاید در قرنها گذشته کسی به چشم ندیده ولی امروز این ملت اینگونه جان نثاری میکنند و در دوران آخر جنگ و تجاوز دشمن حضور چشم گیر ملت و روحانیت را دیدم که چگونه دشمن را مجبور به تسلیم نمودند .

امام(ره) آن انسان و آن اسوه قرن برای بشریت پیام در مورد پذیرش قطعنامه دادند و آبرویش را به خاطر اسلام و مصلحت اسلام به خدا بخشیدند ، خیلی زیاد متاثر و گریان شدم و از اینکه خداوند به ما لطف نمود و چنین رهبری عنایت فرمود، سپاسگذارم .

خداوندا ای امید همه انتظار دارم که مرا در این راه توفیق دهی. از همه التماس دعا دارم و سلام مرا به همه برادران منطقه برسانید... »

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی