چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۳:۰۸ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید بهروز محمدی لندی

شهید بهروز محمدی لندی

 در تاریخ 30/12/1342 در خانوادهای کشاورز و مذهبی در روستای بلوطک لندی متولد شد.

بدلیل نبود امکانات تحصیلی، سال اول و دوم دبستان را در روستای مجاور (بلوطک شیخان) گذراند و سال سوم تا پنجم را در زادگاهش روستای بلوطک لندی ادامه داد. پدر بهروز که علاوه بر کار کشاورزی مغازهای داشت، در سال 1353 به شهرمهاجرت کرده و سکونت یافتند. لذا بهروز تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را هم بخوبی گذراند، تحصیلات دوران دبیرستان بهروز همزمان بود با تبعید حجت  الاسلام و المسلمین راشد یزدی به شهرستان ایذه. بهروز بههمراه منوچهر محمدی، اسماعیل لجم اورک، شعبانعلی امیدپوریان، گودرز محمودی، حمزه  علی احمدی، روزعلی منصوری که همگی به فیض عظمای شهادت نائل آمدند و تعدادی دیگر که بعدها نیز از نیروهای انقلابی و محوری به  حساب آمدند، جذب مسجد جامع ایذه شدند و اعضای تشکیل دهندهی حلقه تربیتی، قرآن حجت  الاسلام و المسلمین راشد یزدی شدند.

پس از آن کمکم وارد جریانات مبارزه با رژیم ستمشاهی شده و مدتی نیز عوامل حکومتی در پی  از میان بردن آن محفل معنوی سیاسی بودند. ولی سرنوشت این جوان به  جای دیگری گره خورده بود.

بهروز محمدی بعد از پیروزی انقلاب نیز در کنار تحصیلات دبیرستان خود در قالب بسیج در مسائل امنیتی، فرهنگی و خدماتی یاریگر نهضت نوپای اسلامی بود و پس از مدتی با عشق و شور خاصی کلاس  های تربیتی و قرآنی وی در منزل و مسجد جامع ایذه آغاز شد و جوانان زیادی را جذب و تربیت و به نهادهای انقلابی از جمله سپاه و بسیج تحویل داد.

او جوانی باهوش و فوق  العاده بااستعداد بود. قدرت تشخیص بالایی داشت و در اجتماع شخصیتی تأثیرگذار بود، در خرداد ماه 1361 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشتهی تجربی گردید.

 از آنجا که در خانوادهای مذهبی و در مسجد و کنار علماء رشد یافته بود، با مکتب اسلام و تشیع بیشتر آشنا و عاشق اهلبیت(ع) و معارف اسلامی شده بود. همزمان با گذراندن سالهای پایانی دبیرستان توان خود را در بسیج معطوف کرده بود و در اول مهرماه1361 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایذه درآمد، پس از طی دورهی آموزشی یک ماهه از ابتدای آبان  ماه 1361 در قسمت گزینش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایذه مشغول به مأموریت حساس و مهم شناسایی، ارزیابی و جذب جوانان مستعد، توانمند و مشتاق به عضویت در سپاه پاسداران گردید. 17 ماه در گزینش سپاه پاسداران ایذه فعالیت داشت.

در مورد خصوصیات او همکارانش نقل میکنند: «شهید بهروز یکی از چهرههای ارزشی و متشرع بود، کم  حرف میزد و بیشتر کار میکرد. آن  قدر کار میکرد که چند بار ایشان را در حال خواب روی میز و صندلی و سر پروندهها دیدیم، مرد عمل بود و به  جز اسلام به هیچ چیز فکر نمیکرد. بر دربکمد وسایل کارش برچسب «یا حاضر و یا ناظر» نصب کرده بود. حس مسئولیت بالایی داشت و از سربازان واقعی ولایت بود، دائمالوضو بود و هیچ  وقت بدون وضو وارد سپاه نمیشد، گاهی قبل از وارد شدن، همین که متوجه میشد وضو ندارد، برمیگشت با وضو میگرفت.

بر مسائل شرعی و رساله علمیه تسلط کامل داشت، و سالها برای جوانان، احکام تدریس کرده بود، میدرخشید و گمنام بود، با وجود سن کمش کارهایش عقلانی بود، حتی بزرگترها را نصیحت میکرد و گاه از مسئولین شهر انتقاد سازنده میکرد».

از آنجا که مسئولیت ایشان در سپاه حساس بود، فرصت و اجازهی اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل به ایشان داده نشد، تا اینکه بهمن  ماه 1362 با اصرار فراوان و گریه و زاری از فرمانده وقت سپاه برادر "عبدالرضا دسومی" اجازه اعزام به جبهههای نبرد را کسب نمود.

یکی از شاگردان حلقهی قرآنی بهروز محمدی نقل میکند: «شب قبل از اعزام به جبهه نماز مغرب و عشا را همراه او در مسجد جامع اقامه کردیم و مرا با تویوتا وانت پدری تا پشت حسینیهی اعظم رساند و حدود نیم ساعت برایم صحبتهایی کرد و خداحافظی کرد. بعد از شهادت وی از خادم مسجد شنیدم که بهروز بعد از جدایی از من مجدداً به مسجد رفت و به قصد خداحافظی و طلب حلالیت بر دیوار و ستون مسجد بوسه زد و به منزل رفت».

 در روزپانزدهم بهمن62 عازم جبهههای نبرد با دشمن گردید و در سازمان گردان سوم از تیپ15 امام حسن مجتبی(ع) قرار گرفت، همزمان با ورود بهروز به صحنه جنگ، فرماندهان ارشد در تدارک آغاز عملیات خیبر بودند. لذا بهروز را به عنوان فرمانده دسته گماردند.

او رشادت ها و از خودگذشتگی ها زیادی از خود به نمایش گذاشت و سرانجام در تاریخ 8/12/1362 در منطقهی "هورالعظیم" در حد فاصل بین روستاهای "الکساره" و "السخره" براثر اصابت گلوله به افلاکیان پیوست و پیکر مطهرش تاکنون پیدا نشده و در بیابانهایی که قدم به قدم آن متبرک به خون شهیدان است ناپیدا ماند. تا همانند مظلومیت امالائمه حضرت فاطمه زهرا(س) همان مظلومی که یک تنه از ولایت در کوچههای مدینه دفاع کرد و مظلومانه در راه دفاع از ولایت شهید شد و عاشقان زیارتش، حرم او را در حریم دل خود بنا کنند.

 پیکر مطهر شهید محمدی با گذشت 31 سال هنوز مفقود است و مقبرهی وی قلب میلیونها عاشق به ولایت است.


وصیتنامهی شهید بهروز محمدی لندی:

«وایاه نستعین هوخیر ناصر ومعین اشهدان لااله الا الله و ان محمد ارسوله و ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله».

خداوندا! قطرههای خونم را کفاره لغزشهایم قرار بده و توفیق شهادت را نصیبم کن. پس از حمد و سپاس بیکران خداوندی را که ما را از خاک آفرید و از روح خودش در ما دمید و آن  قدر به ما ارزش داد که انسان را خلیفهالله روی زمین نامید. خدای را شکر و سپاس که به این بنده حقیرش توفیق داد که بار دیگر همراه با جندالله در جبههی حق علیه باطل حاضر شود.

خدای منان، آن  قدر نعمت به ما داده که نمیدانیم کدامش را شکر کنیم، به  خصوص به ما افرادی که در این موفقیت و این قرن زندگی میکنیم که هرکدام از نعمتها جای شکر فراوان و بیکران دارد. نعمت جمهوری اسلامی نعمت ولایت فقیه، نعمت امام، نعمت جنگ و جهاد غیره و خدای را حمد و ثنای فراوان خدای را که به من توفیق داد تا که چند جملهای را بهعنوان حاصل عمرم بنویسم.

آنچه من در این مدت عمرم از زندگی و دنیا فهمیدهام، این است که: دنیا محلی است برای امتحان و آزمایشگاهی است برای اینکه انسانهای خوب از بد و صالحین از فاسقین تشخیص داده شوند. برای مؤمنان قفسی است تنگ که هرلحظه انتظار رهایی از آن  را میکشند و برای کافران و منافقان و مشرکین دنیا هدف و محل آرامش و عیش و نوش است. دنیا همچون ماری است خوش خط وخال که اگر انسان اسیر آن شود معلوم است که چه بلایی سرش میآورد و زندگی در دنیا آن  وقت ارزش دارد که در راه خدا و برای خدا و سوی خدا باشد.

همچنین در مورد مرگ نیز صدق میکند در این موقعیت از زمان هم وضع طوری است که انسان باید یکی این دو را انتخاب کند یا اسیر دنیا شود و تسلیم محض دنیا گردد و یا تسلیم دنیا شد زندگیش سراسر ذلت و ننگ است و اربابش شیطان میشود و اما اگر تسلیم الله شد، آزاده است که گوهر ارزشمند انسانیت خود را جز به صاحبش نفروشد. ما که در این زمان حساس واقع شدهایم باید یکی را انتخاب کنیم و در این موقعیت آزاد زندگیکردن و تسلیم هیچکس نبودن جز الله فقط و فقط در اسلام و در خط ولایت فقیه و خط امام است و بس. هر که خارج بود جزو دستهی اول است. به  طور مستقیم یا با چند واسطه اربابش شیطان است توصیه میکنم به مردم قهرمان و شهید پرور ایران که واقعاً مردمی نمونه هستند که از خط فقاهت و رهبری و امام خارج نشوند.

امام عزیز و بزرگوار که مصداق بارز خلیفهالله روی زمین و جانشین و نایب بقیه الله است را تنها نگذارند این سخن من نیست بلکه پیام همه شهداست.

شکر کنید نعمتهای خدا را وجود امام را ازخدا طلب کنید طول عمر بیشتری برای امام طلب نمایید. از خداوند بخشاینده فرج امام زمان(عج) را و از خدا بخواهیم که در راه حساس ما را استوار و ثابت  قدم نگهدارد که نلغزیم، زیراکه فعلا لغزش برابر است با سقوط و نابودی در این موقعیت هرکه غافل شد میلغزد و هرکه لغزید سقوط میکند. انقلاب را خدا حفظ میکند و استوار پیش میرود، لیکن این افراد هستند که سقوط میکنند که نمونههایشان را قبلاً دیدیم. پیام خون شهدا را حفظ کنید و انقلاب و اسلام و امام و خدا را به دنیا نفروشید که اگر فروختید سخت زیانکارید. در همه حال پیرو و پشتیبان امام باشید به مردم شهرم هم توصیه میکنم که پشتیبان خط امام باشید.

 نماز جمعه و مسجد و امام جمعه را تنها نگذارید. الآن دشمن فهمیده که نمیتواند امام را بکوبد و پایگاه مردمی امام را از بین ببرد. لذا بهطور غیر مستقیم وارد میشود. نمایندهی امام را میکوبد پایگاه مردمی او را از بین میبرد تا اینکه امام را تنها بگذارند، آن گاه امام را بکوبد.

البته این را از بین ببریم که (مکرا و مکر الله خیر المکارین) قبل  از این که بتوانند کاری کنند خدا آنان را رسول خدا(ص) خواهد کرد. به برادران پاسدار هم چند نکته را که خودشان بهتر از من میدانند تذکر میدهم: همیشه بهیاد خدا باشید خدا را در همه حال مد نظر وحاضر و ناظر بر احوال خود بدانید و اطاعت از فرماندهی را هرگز از یاد نبرید به همه مردم به  خصوص برادران حزب الهی و پاسدار توصیه میکنم که جو مذهبی را در سراسر وجودتان حاکم کنید. مستحبات و نمازهای مستحب و نوافل را انجام دهید و از گناه بپرهیزید. به خانوادهام توصیه میکنم که در غم من صبر داشته باشید و خدا را یاد کنید و از او تقاضای صبر نمایید. نماز جمعه و مسجد را فراموش نکنید. کمک به محرومین و فقرا را از یاد نبرید. خمس و زکات را فراموش نکنید.

 در خاتمه از همه کسانی که برعهدهی من حقی دارند، تقاضای بخشش میکنم و اگر کسی چیزی از من طلبکار است از خانوادهمان بگیرد و اگر کسی از من بدهکار است به خانوادهمان تحویل دهد. از مال دنیا فقط مقداری پول و کتاب دارم. کتابهایم را به کتابخانه سپاه هدیه کنید مبلغ2000 تومان به حساب جهاد سازندگی کمک کنید.

یازده روز، روزهی قضا دارم که از خانوادهام میخواهم که به کسی پول بدهند تا جایم به  جای بیاورد.

همچنین نماز قضا بخوانند. بقیهی پولهایم را به مستضعفین و فقرا و دیگران هرطور پدرم صلاح دید خرج کند. لازم به تذکر است که خمسشان را تاکنون ندادهام مسئله را از امام جمعه سؤال کنید به پسرعموی رزمنده و گرامی و رشیدم وصیت میکنم در صورتیکه بعد از من زنده بود برادران و خواهرانم را آن  طور که میخواهد تربیت کند و آنها رابه مسجد برده و با احکام اسلام آشنا سازد.

 به امید پیروزی رزمندگان آزادی کربلا و نجف و قدس عزیز. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی