عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید بهروز محمدی لندی
شهید بهروز محمدی لندی
در تاریخ 30/12/1342 در خانواده ای کشاورز و مذهبی در روستای بلوطک لندی متولد شد.
بدلیل نبود امکانات تحصیلی، سال اول و دوم دبستان را در روستای مجاور (بلوطک شیخان) گذراند و سال سوم تا پنجم را در زادگاهش روستای بلوطک لندی ادامه داد. پدر بهروز که علاوه بر کار کشاورزی مغازه ای داشت، در سال 1353 به شهرمهاجرت کرده و سکونت یافتند. لذا بهروز تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را هم بخوبی گذراند، تحصیلات دوران دبیرستان بهروز همزمان بود با تبعید حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی به شهرستان ایذه. بهروز به همراه منوچهر محمدی، اسماعیل لجم اورک، شعبانعلی امیدپوریان، گودرز محمودی، حمزه علی احمدی، روزعلی منصوری که همگی به فیض عظمای شهادت نائل آمدند و تعدادی دیگر که بعدها نیز از نیروهای انقلابی و محوری به حساب آمدند، جذب مسجد جامع ایذه شدند و اعضای تشکیل دهنده ی حلقه تربیتی، قرآن حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی شدند.
پس از آن کم کم وارد جریانات مبارزه با رژیم ستمشاهی شده و مدتی نیز عوامل حکومتی در پی از میان بردن آن محفل معنوی سیاسی بودند. ولی سرنوشت این جوان به جای دیگری گره خورده بود.
بهروز محمدی بعد از پیروزی انقلاب نیز در کنار تحصیلات دبیرستان خود در قالب بسیج در مسائل امنیتی، فرهنگی و خدماتی یاری گر نهضت نوپای اسلامی بود و پس از مدتی با عشق و شور خاصی کلاس های تربیتی و قرآنی وی در منزل و مسجد جامع ایذه آغاز شد و جوانان زیادی را جذب و تربیت و به نهادهای انقلابی از جمله سپاه و بسیج تحویل داد.
او جوانی باهوش و فوق العاده بااستعداد بود. قدرت تشخیص بالایی داشت و در اجتماع شخصیتی تأثیرگذار بود، در خرداد ماه 1361 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ی تجربی گردید.
از آنجا که در خانواده ای مذهبی و در مسجد و کنار علماء رشد یافته بود، با مکتب اسلام و تشیع بیشتر آشنا و عاشق اهل بیت(ع) و معارف اسلامی شده بود. همزمان با گذراندن سال های پایانی دبیرستان توان خود را در بسیج معطوف کرده بود و در اول مهرماه1361 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایذه درآمد، پس از طی دوره ی آموزشی یک ماهه از ابتدای آبان ماه 1361 در قسمت گزینش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایذه مشغول به مأموریت حساس و مهم شناسایی، ارزیابی و جذب جوانان مستعد، توانمند و مشتاق به عضویت در سپاه پاسداران گردید. 17 ماه در گزینش سپاه پاسداران ایذه فعالیت داشت.
در مورد خصوصیات او همکارانش نقل می کنند: «شهید بهروز یکی از چهره های ارزشی و متشرع بود، کم حرف می زد و بیشتر کار می کرد. آن قدر کار می کرد که چند بار ایشان را در حال خواب روی میز و صندلی و سر پرونده ها دیدیم، مرد عمل بود و به جز اسلام به هیچ چیز فکر نمی کرد. بر درب کمد وسایل کارش برچسب «یا حاضر و یا ناظر» نصب کرده بود. حس مسئولیت بالایی داشت و از سربازان واقعی ولایت بود، دائم الوضو بود و هیچ وقت بدون وضو وارد سپاه نمی شد، گاهی قبل از وارد شدن، همین که متوجه می شد وضو ندارد، برمی گشت با وضو می گرفت.
بر مسائل شرعی و رساله علمیه تسلط کامل داشت، و سال ها برای جوانان، احکام تدریس کرده بود، می درخشید و گمنام بود، با وجود سن کمش کارهایش عقلانی بود، حتی بزرگ ترها را نصیحت می کرد و گاه از مسئولین شهر انتقاد سازنده می کرد».
از آنجا که مسئولیت ایشان در سپاه حساس بود، فرصت و اجازه ی اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل به ایشان داده نشد، تا اینکه بهمن ماه 1362 با اصرار فراوان و گریه و زاری از فرمانده وقت سپاه برادر "عبدالرضا دسومی" اجازه اعزام به جبهه های نبرد را کسب نمود.
یکی از شاگردان حلقه ی قرآنی بهروز محمدی نقل می کند: «شب قبل از اعزام به جبهه نماز مغرب و عشا را همراه او در مسجد جامع اقامه کردیم و مرا با تویوتا وانت پدری تا پشت حسینیه ی اعظم رساند و حدود نیم ساعت برایم صحبت هایی کرد و خداحافظی کرد. بعد از شهادت وی از خادم مسجد شنیدم که بهروز بعد از جدایی از من مجدداً به مسجد رفت و به قصد خداحافظی و طلب حلالیت بر دیوار و ستون مسجد بوسه زد و به منزل رفت».
در روزپانزدهم بهمن62 عازم جبهه های نبرد با دشمن گردید و در سازمان گردان سوم از تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) قرار گرفت، همزمان با ورود بهروز به صحنه جنگ، فرماندهان ارشد در تدارک آغاز عملیات خیبر بودند. لذا بهروز را به عنوان فرمانده دسته گماردند.
او رشادت ها و از خودگذشتگی ها زیادی از خود به نمایش گذاشت و سرانجام در تاریخ 8/12/1362 در منطقه ی "هورالعظیم" در حد فاصل بین روستاهای "الکساره" و "السخره" براثر اصابت گلوله به افلاکیان پیوست و پیکر مطهرش تاکنون پیدا نشده و در بیابان هایی که قدم به قدم آن متبرک به خون شهیدان است ناپیدا ماند. تا همانند مظلومیت ام الائمه حضرت فاطمه زهرا(س) همان مظلومی که یک تنه از ولایت در کوچه های مدینه دفاع کرد و مظلومانه در راه دفاع از ولایت شهید شد و عاشقان زیارتش، حرم او را در حریم دل خود بنا کنند.
پیکر مطهر شهید محمدی با گذشت 31 سال هنوز مفقود است و مقبره ی وی قلب میلیون ها عاشق به ولایت است.
وصیت نامه ی شهید بهروز محمدی لندی:
«وایاه نستعین هوخیر ناصر ومعین اشهدان لااله الا الله و ان محمد ارسوله و ان علیا و اولاده المعصومین حجج الله».
خداوندا! قطره های خونم را کفاره لغزش هایم قرار بده و توفیق شهادت را نصیبم کن. پس از حمد و سپاس بی کران خداوندی را که ما را از خاک آفرید و از روح خودش در ما دمید و آن قدر به ما ارزش داد که انسان را خلیفه الله روی زمین نامید. خدای را شکر و سپاس که به این بنده حقیرش توفیق داد که بار دیگر همراه با جندالله در جبهه ی حق علیه باطل حاضر شود.
خدای منان، آن قدر نعمت به ما داده که نمی دانیم کدامش را شکر کنیم، به خصوص به ما افرادی که در این موفقیت و این قرن زندگی می کنیم که هرکدام از نعمت ها جای شکر فراوان و بی کران دارد. نعمت جمهوری اسلامی نعمت ولایت فقیه، نعمت امام، نعمت جنگ و جهاد غیره و خدای را حمد و ثنای فراوان خدای را که به من توفیق داد تا که چند جمله ای را به عنوان حاصل عمرم بنویسم.
آنچه من در این مدت عمرم از زندگی و دنیا فهمیده ام، این است که: دنیا محلی است برای امتحان و آزمایشگاهی است برای اینکه انسان های خوب از بد و صالحین از فاسقین تشخیص داده شوند. برای مؤمنان قفسی است تنگ که هرلحظه انتظار رهایی از آن را می کشند و برای کافران و منافقان و مشرکین دنیا هدف و محل آرامش و عیش و نوش است. دنیا همچون ماری است خوش خط وخال که اگر انسان اسیر آن شود معلوم است که چه بلایی سرش می آورد و زندگی در دنیا آن وقت ارزش دارد که در راه خدا و برای خدا و سوی خدا باشد.
همچنین در مورد مرگ نیز صدق می کند در این موقعیت از زمان هم وضع طوری است که انسان باید یکی این دو را انتخاب کند یا اسیر دنیا شود و تسلیم محض دنیا گردد و یا تسلیم دنیا شد زندگیش سراسر ذلت و ننگ است و اربابش شیطان می شود و اما اگر تسلیم الله شد، آزاده است که گوهر ارزش مند انسانیت خود را جز به صاحبش نفروشد. ما که در این زمان حساس واقع شده ایم باید یکی را انتخاب کنیم و در این موقعیت آزاد زندگی کردن و تسلیم هیچکس نبودن جز الله فقط و فقط در اسلام و در خط ولایت فقیه و خط امام است و بس. هر که خارج بود جزو دسته ی اول است. به طور مستقیم یا با چند واسطه اربابش شیطان است توصیه می کنم به مردم قهرمان و شهید پرور ایران که واقعاً مردمی نمونه هستند که از خط فقاهت و رهبری و امام خارج نشوند.
امام عزیز و بزرگوار که مصداق بارز خلیفه الله روی زمین و جانشین و نایب بقیه الله است را تنها نگذارند این سخن من نیست بلکه پیام همه شهداست.
شکر کنید نعمت های خدا را وجود امام را ازخدا طلب کنید طول عمر بیشتری برای امام طلب نمایید. از خداوند بخشاینده فرج امام زمان(عج) را و از خدا بخواهیم که در راه حساس ما را استوار و ثابت قدم نگهدارد که نلغزیم، زیراکه فعلا لغزش برابر است با سقوط و نابودی در این موقعیت هر که غافل شد می لغزد و هر که لغزید سقوط می کند. انقلاب را خدا حفظ می کند و استوار پیش می رود، لیکن این افراد هستند که سقوط می کنند که نمونه هایشان را قبلاً دیدیم. پیام خون شهدا را حفظ کنید و انقلاب و اسلام و امام و خدا را به دنیا نفروشید که اگر فروختید سخت زیان کارید. در همه حال پیرو و پشتیبان امام باشید به مردم شهرم هم توصیه می کنم که پشتیبان خط امام باشید.
نماز جمعه و مسجد و امام جمعه را تنها نگذارید. الآن دشمن فهمیده که نمی تواند امام را بکوبد و پایگاه مردمی امام را از بین ببرد. لذا به طور غیر مستقیم وارد می شود. نماینده ی امام را می کوبد پایگاه مردمی او را از بین می برد تا اینکه امام را تنها بگذارند، آن گاه امام را بکوبد.
البته این را از بین ببریم که (مکرا و مکر الله خیر المکارین) قبل از این که بتوانند کاری کنند خدا آنان را رسول خدا(ص) خواهد کرد. به برادران پاسدار هم چند نکته را که خودشان بهتر از من می دانند تذکر می دهم: همیشه به یاد خدا باشید خدا را در همه حال مد نظر وحاضر و ناظر بر احوال خود بدانید و اطاعت از فرماندهی را هرگز از یاد نبرید به همه مردم به خصوص برادران حزب الهی و پاسدار توصیه می کنم که جو مذهبی را در سراسر وجودتان حاکم کنید. مستحبات و نمازهای مستحب و نوافل را انجام دهید و از گناه بپرهیزید. به خانواده ام توصیه می کنم که در غم من صبر داشته باشید و خدا را یاد کنید و از او تقاضای صبر نمایید. نماز جمعه و مسجد را فراموش نکنید. کمک به محرومین و فقرا را از یاد نبرید. خمس و زکات را فراموش نکنید.
در خاتمه از همه کسانی که برعهده ی من حقی دارند، تقاضای بخشش می کنم و اگر کسی چیزی از من طلبکار است از خانواده مان بگیرد و اگر کسی از من بدهکار است به خانواده مان تحویل دهد. از مال دنیا فقط مقداری پول و کتاب دارم. کتاب هایم را به کتابخانه سپاه هدیه کنید مبلغ2000 تومان به حساب جهاد سازندگی کمک کنید.
یازده روز، روزه ی قضا دارم که از خانواده ام می خواهم که به کسی پول بدهند تا جایم به جای بیاورد.
همچنین نماز قضا بخوانند. بقیه ی پول هایم را به مستضعفین و فقرا و دیگران هرطور پدرم صلاح دید خرج کند. لازم به تذکر است که خمس شان را تا کنون نداده ام مسئله را از امام جمعه سؤال کنید به پسرعموی رزمنده و گرامی و رشیدم وصیت می کنم در صورتی که بعد از من زنده بود برادران و خواهرانم را آن طور که می خواهد تربیت کند و آنها رابه مسجد برده و با احکام اسلام آشنا سازد.
به امید پیروزی رزمندگان آزادی کربلا و نجف و قدس عزیز. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۰۸ -
۳۱۶۲ -
۲۷۴۲ -
۲۵۰۹ -
۲۲۶۲ -
۲۳۰۰ -
۲۳۲۶ -
۱۸۷۵ -
۱۸۰۱ -
۱۶۵۹
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است