چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۳:۰۰ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید خانلر مکی پور

شهید خانلر مکی پور

  سال 1343 در روستای نور آباد از توابع شهرستان ایذه در خانواده ای کشاورز و زحمت کش به دنیا آمد.

 تحصیلات ابتدایی را در همان روستا گذراند و دوران دبیرستان را در شهرستان ایذه به اتمام رساند. شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره در خط امام و گوش به فرمان آن رهبر بزرگوار بود و در همه ی فعالیت های انقلابی در راستای رهنمودهای رهبری و انقلاب اسلامی شرکت فعال داشت و همیشه به دیگران احترام می گذاشت. در مراسم دعای کمیل و محرم همواره شرکت میکرد. به فقیران ومستمندان کمک می نمود و مرتب قرآن می خواند. بسیار متواضع و فروتن بود.

خدمت سربازی خانلر در سال های 62 تا 64 در سپاه پاسدران گذشت و بعد از سه ماه استخدام در بانک صادرات به جبهه اعزام شد. او همیشه سعی میکرد به خواهران و برادران خود محبت کند و مراقب بود که هرگز باعث ناراحتیشان نشود. اوقات فراغتش را هم در مسجد و هم به صورت ورزش ، کمک به والدین در انجام کارهای منزل و کشاورزی میگذارند. او با شروع جنگ تحمیلی ، چندین بار به جهبه رفت تا این که در تاریخ 25/10/65 در لشکر 7 ولی عصر(عج)، گردان حضرت رسول(ص) شهرستان ایذه به عنوان آر پی جی زن در منطقه عملیاتی شلمچه شهرک دو عیجی در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند و روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست. در حالی که بر اثر اصابت خمپاره دشمن، سر و سینه اش متلاشی و تکه و پاره شده بود، بدن پاره پاره اش بعد از تشییع در گلزارشهدای نورآباد ایذه به خاک سپرده شد تا میعادگاهی برای عاشقان شهادت و ولایت باشد.

 

وصیت نامه ی شهید خانلر مکی  پور:

«ان الله اشتری من المومنین نفسهم و اموالهم بان لهم الجنه»

(خدا جان و مال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده - سوره توبه آیه 111)

با سلام و درود به حضرت ولی عصر امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و سلام بر ارواح پاک شهیدان صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران و با سلام بر همه ی مؤمنین راه خدا.

برادران و خواهران، من قصد مزاحمت نداشتم و تنها چند جمله ای به عنوان یادآوری ذکر میکنم. اگر شما فرض کنید می خواهید از یک راهی عبور کنید و آشنایی به آن راه ندارید، معمولاً برای اینکه بتوانید از آن   به آسانی عبور کنید راهنمایی برای خود انتخاب می کنید و دستورهای او را اطاعت خواهید کرد تا به مقصد برسید. حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب ما راهنما و رهبر ماست و بر همهی ما مسلمانان واجب است که از راهنمایی های او نهایت استفاده را ببریم و به دستورات او عمل کنیم تا به سرمنزل اصلی که همان قرب الله است برسیم و عمل به دستورات امام حفظ و پایداری اسلام و دوری از آن ها نابودی دشمنان اسلام و نفاق و تفرقه را به وجود می آورد و در این جامعهی اسلامی مصیبتی است که جبران آن مشکل است.

 امام وقتی از جنگ صحبت میکند میگوید (عزت و شرف ما در گرو همین جنگ است) و یا اینکه می گوید. اگر این جنگ بیست سال طول بکشد ما ایستاده ایم، امام که شوخی نمی کند امام که می داند که با این شده است و با این مسئولیت خطیر را انجام دهند، باید آن ها همکاری کرد و همکاری با دولت و انقلاب همکاری با اسلام است و نابودی ضد انقلاب شما باید به شیوههای مختلف کمک کنیم مانند دادن خمس و زکات و صدقه و مالیات و قرض الحسنه و بسیاری از مسائل دیگر که جامعه را از فقر به درد می آورد و باری از دوش دولت بر داشته و دولت دست و پایی پیدا میکند برای نیازمندی های کشور دیگر بگوییم دولت وظیفه اش است که این کارها را بکند و ضد انقلاب هم به طریقههای گوناگون چه داخل و چه در خارج سنگ اندازی میکند.

 مگر دولت چقدر امکانات دارد که بتواند همه ی نیازمندی های مملکت را برطرف کند. پس برادران و خوهران کمال همکاری را بنمایید. از برادران و خواهران معلم می خواهم دانش آموزان را طوری بار بیاورند که الگویی برای جامعه و نسل آینده شوند، نه اینکه سربار جامعه شوند و مشکلی بر مشکلات جامعه اسلامی بیفزایند. به فقرا کمک کنید دنیا می گذرد و عمر ما به پایان می رسد. دنیا زودگذر است مانند ابر بهاری همان طور که میگویند حضرت نوح خانهای ساخته بود که وقتی در آن میخوابید پاهای او بیرون بود و هنگامی که عزرائیل به سراغ او آمد گفت (اگر می دانستم عمر من این قدر کوتاه است این خانه به این بزرگی نمی ساختم) حضرت نوح که میگویند 950 سال عمر کرد حالا برادر و خواهر عزیز تو با این چند سال میخواهی زندگی کنی!؟. ببخشید که زیاده روی کردم.

بار الها! مرا راهنمایی و هدایت کن تا سربازی گمنام باشم و بتوانم در راهی که تو میخواهی کار کنم و مرا به سوی خودت ببر و خون مرا در راهت بریزان که این قابل تو نیست و تو بالاتر از آن هستی که ما فکر می کنیم. خداوندا! به من بیانی ده تا در راه زبان بگشایم و به من قدرتی عطا کن تا در راه تو جهاد کنم و تو مرا بیامرز که ما گناهکاران درگاه تو بودیم.

از پدر و مادر خود می خواهم که مرا ببخشند و من امانتی بودم در پیش شما و آن گاه این امانت را از شما گرفت آن بود که به شما داد و میخواهم که صبر و استقامت کنید و گوش به حرفهای این و آن ندهید، زیرا خدا اجر ما را می دهد و تمام خواهران و برادران و خویشان و آشنایان را سلام می رسانم و از خداوند طلب صبر و استقامت و بردباری در کارها برای شما خواهانم از اینکه مزاحم شدم و وقت شریف شما را گرفتم مرا ببخشید والسلام... 

خداوندا! تکه تکههای بدنم را کفاره گناهانم قرار بدهید تا در پیش روسفیدانت شرمنده و سرافکنده نشوم.

 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی