يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید نورالله سعیدی

شهید نورالله سعیدی

 در سیزدهمین روز از دیماه 1339 در شهر آبادان و از خانوادهای مذهبی و متدین نوزادی متولد شد که شادی وصف ناپذیری برای خانواده به همراه آورد و از آنجا که اولین پسر خانواده بود حال و هوای زمستانی خانه را بهاری کرد.

پدر و مادر تصمیم بر آن گرفتند که نام نورالله را برای وی برگزینند تا همیشه نور خدا باقی بماند.

نورالله با گذراندن دوران کودکی در آغوش مادری مهربان و دلسوز و پدری زحمتکش پرورش یافت. از همان دوران کودکی با گرفتن وضو در کنار بزرگترها مشغول نماز میشد و با اشتیاق و علاقهای که داشت درکنار خانواده توانسته بود جزئی از قرآن را حفظ کند و از همان اول کودکی با نور حقیقی آشنا شود. تحصیلات خود را در دبستان کوروش مدرسهی بهار با موفقیت بگذراند و با وارد شدن در دوره متوسطه در مدرسه دکتر شریعتی (فلاح سابق) با علاقه و پشتکاری که در علم و تحصیل داشت تحصیلات خود را تا دوم علوم تجربی ادامه داده و بعد از تعطیلی مدارس، تابستانها به کارگری مشغول شد. از آنجا که فردی متدین بود، به نماز و روزه اهمیت خاصی میداد و به پدر و مادر احترام میگذاشت و خود مورد احترام اطرافیان و دوستان بود. اخلاق خوبی داشت، صبور و باتقوا بود و همواره در حال کمک به نیازمندان و مستضعفان بود.

 با شروع انقلاب اسلامی در کنار دوستانش به عنوان یک نوجوان نقش مؤثر و فعالی داشت و در تظاهرات مردمی شرکت و مخالفت خود را با رژیم پهلوی ابراز میکرد. او که مورد تعقیب رژیم پهلوی بود با عشق و علاقهای که به رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) داشت، از فعالیتهایی همچون پخش و تکثیر نوار و اطلاعیه، توزیع اعلامیههای امام در میان مردم و آتشزدن کارخانه مشروب سازی شرکت داشت و از تحصیل خود نیز غافل نمیشد.

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای دفاع از ارزشهای انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) در سال دوم دبیرستان به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد و با شروع جنگ تحمیلی در خرمشهر به فرماندهی سردار شهید محمد جهانآرا بر اساس وظیفه دینی و میهنی برای دفاع از کیان اسلامی در کنار دیگر همرزمانش همچون احمدرضا لطفی، محمد رجبی، مرتضی خواجه زاده و افشین عصار به مبارزه پرداخت و در روز 3/7/1359 در کربلا شلمچه به اسارت نیروهای بعثی در آمد.

خبر مفقود شدنش به خانوادهاش اعلام شد و مادر که چشم انتظار بازگشت پسر بود به دیدار فرمانده، جهانآرا (که بعدها فرمانده نیز به درجهی رفیع شهادت نائل گشت) رفت. و سردار به او قول داد تا نامش را در کنار دیگر همرزمان در روزنامه کیهان آبادان به عنوان اسیر اعلام کنند، به دنبال پیگیریهای مادر، سرانجام از طریق جمعیت هلال احمر (صلیب سرخ)  و نامهنگاری با یکی از همرزمانش که او هم به عنوان امدادگر در جنگ، همراه نورالله اسیر شده بود، متوجه میشود که آنها هنگام اسیرشدن تنها سه روز در کنار هم بوده اند و پس از آن، از طریق استخبارات از اردوگاه اسارتش به مکانی نامعلوم برده شد و دیگر کسی از او خبری نداشت.

سالها گذشت و همچنان انتظار اینکه شاید نورالله، آن جوان آرام ، صبور و با تقوا به خانه برگردد، ولی همچنان از دیدهها دور ماند.

سرانجام بعد از 24 سال انتظار در سال 1383 با اعلام شهادتش به جرگهی جاویدالاثرها پیوست و سنگ یادبودی در قبرستان روضه الزهرا قطعه گلزار شهدای شهرستان ایذه به یادگار نهاده شده تا هر پنجشنبه مادری چشم انتظار را دعوت کند که به زیارت فرزند بنشیند و به راستی چه سرّی در سلوک شهداء نهفته است.

 

وصیتنامهی شهید نورالله سعیدی:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت خانواده عزیز و گرامی خودم از کوچک و بزرگ

خانواده عزیزم ما را از مرگ رهائی نیست ولی مرگ خود نعمتی است بس بزرگ و یکی از نعمات خدای حق. اول خدمت مادر عزیز خودم مادر جان در نبود من هیچ اشکی نریزید چون همه سرنوشتی مشابه خواهیم داشت و این خود معنایی است براینکه همدیگر را دوباره خواهیم یافت پس خود را ناراحت کردن برای چیست؟

 مادران و پدرانی بودند که عزیزترین کسان خود را در راه خدا و فیسبیلالله فدا نمودند ولی اشکی نریختند و حتی راضی بودند که خود نیز در این راه فدا شوند پس مادر جان غم به دل راهنده و فقط برای روح من دعا کنید که گناهان ما آمرزیده شود و در نزد باری تعالی مورد قبول واقع شود تا شاید با نالة پدر و مادر ما را بیامرزد من زمانی به خود شهید خواهم گفت که از حق قبول شده باشم. در تربیت برادران و خواهرم بکوش. تو تا حالا وظیفة خود را به نحو احسن انجام دادی و در این راه امیدوارم که خداوند تو را یاری دهد.

 مادر جان این دنیا کلاسی برای درس بود و راهی به روشنایی هرکس میتوانست درس حق را بیاموزد، به سرمنزل مقصود میرسید و کسی که کوتاهی نمود راهش به قحر سیاهیها منتهی می شود و در این راه قدم نهادم چون تنها وسیله یافتن برای قرب به خدا بود تا شاید بیامرزد روح و جسم ما را از پلیدیها و آتش دوزخ از ما بگیرد (ما را فراموش نکنید) پیامی برای برادران و خواهر خود :

احمد و محمد شماها امیدهای فردای اسلام و ایران هستید پس بکوشید که در این راه قدم بردارید بیاموزید که در راه خدا گام بردارید چون در غیر او چیزی جز زلالت و بدبختی و خواری در هر دو دنیا نصیب کسی نخواهد شد شماها با فریادتان و سلاحتان بکوشید که بعد از ما بر کفر و نفاق بلند شوید و آنان را در نطفه خفه کنید.

شما را توصیه میکنم به کردار نیک و عمل صالح و رفتار نیکو و جهاد در راه خدا و نیکی به والدین، چون مدیون هستیم اول به خدا که ما را آفرید و بعد به والدین.

 در برابر خدا و جامعة مسلمین احساس مسئولیت کنید. سعی در کسب علم و دانش و تحصیل کنید و کوتاهی در فراگیری علم نکنید که جزا دارد همانطور که پیامبر گرامی فرمود علم آموختن بر مرد و زن مسلمان واجب است. در فکر بینوایان باشید و ضعفا را یاری دهید و از حق مظلوم دفاع کنید و بر ضد ظالم باشید.

پیام دیگری برای خواهرم زینب، تو را توصیه میکنم به آموختن و درس گیری از زنان قهرمان اسلام و عمل آنان و نوع کارکرد آنان در جامعه، از زنان قهرمان درس بگیر و عمل کن چون نسل آینده و آیندهها به دست شماست.

کودکانِ با عمل بزرگ کنید. زینب وار جامعه را بسازید، که زینب چه زیبا جامعه را ساخت و پرداخت. در برابر ظالم ساکت ننشیند که گناه دارد. خواهرم مطالعة زندگیساز داشته باش و دیگران را نیز بساز و جامعة اسلامی را پیشرو باشید. خدا یار و نگهدارت.

سخنی چند با برادرم علی مصیبی علی جان ما رفتیم و شما هستید و انشاءالله باز هم بمانید ما را اگر پروردگار قبول کند از آتش دور خواهیم شد و اگر نکرد عذاب به سراغ ما خواهد آمد. (من) وقتی به خود شهید میگویم، که (پاک) شده از گناه باشم.

 علی جان بعد از من حمایت و سرپرستی این بچه ها را داشته باش و آنان را زیر دست خود تربیت کن تا بتوانند برای جامعه اسلامی مفید واقع شوند به مریم بگو که امیدوارم در راهی که میرود موفق و پیروز بشود.

سلام مرا به خانواده محمد تقی و خانوادهاش برسان . دیگر سخنی نیست از همگی شما طلب دعا و در نزد ذات حق دارم.

 پسرتان و برادرتان و داییتان. سلام گرم را خدمت حفیظالله ، ایران و بچه هایش، یکایک برسانید.

نورالله سعیدی

نظرات (۱)

  1. محمّد کاویانی

    درود بر تو ای نوراللّٰه که واقعاً نوری از خدا بودی و هستی و همچون نام خانوادگی‌ت سعید و خوشبخت با سربلندی به دیدار حق شتافتی. درود بر شرف و شهامتت که با فدا کردنِ با ارزش‌ترین چیزی که داشتی سبب آرامش و آسایش کنونیِ ایرانو ایرانی شدی و ننگ و نفرین بر صدام و صدامیانِ زمانه که جوانمردانی چون تو را با شقاوت و سنگدلی از ما گرفتند. خیلی زود پرپر شدی ای عزیزتر از جانم. شهادتت مبارک دلاوره آزاده🌹❤️🌹

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی