عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید نبی الله عالی محمودی برآفتابی
شهید نبی الله عالی محمودی برآفتابی
به سال 1349 در روستای برآفتاب سوسن در خانواده ای مـذهبی دیده به جهان گشود.
وی دوران کودکی را در روستا گذراند و برای پا نهادن به عرصه ی علم و یادگیری، در سال تحصیلی 57-56 در دبستان کیومرث برآفتاب سوسن مشغول به درس شد. کلاس های اول تا چهارم ابتدایی را در همان دبستان با موفقیت سپری کرد و به دلیل نبودن پایه ی پنجم در آن روستا برای ادامه ی تحصیل مجبور شد به شهرستـان ایذه مهاجرت کند. از همین رو در منزل برادرش اقامت گزید.
وی در دبستان بلال حـبشی ثبت نام نمود تا به ادامه ی تحصیل بپردازد، ولی باتوجه به مشکلات مالی و دشواری های زندگی در شهر، به روستا بازگشت و اینبار در دبستان مختار روستای سراب سوسن ثبت نام کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، و با توجه به علاقه ی وافری که به امام و انقلاب داشت، از هر گونه تلاشی در جهت تحقق اهداف عالی انقلاب دریغ نورزیده و به عنوان یک نوجوان بسیجی در برخی از صحنه های انقلابی شرکت می کرد. پس از اتمام دوره ی دبستان، در مدرسه ی راهنمایی شهید احسان عراقی سوسن ثبت نام کرد و در زادگاهش به تحصیل پرداخت. سال تحصیلی رو به پایان بود که جهت امتحانات نوبت سوم مراجعه نمود و آن سال را نیز با موفقیت به پایان رسانید اما بعد از اتمام سال دوم راهنمائی ترک تحصیل کرد و در این زمان از طریق بسیج به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید و سرانجام پس از مجاهدت ها و رشادت های فراوان در آذرماه سال 66 در جبهه ی ماووت عراق به شهادت رسید.
این شهید بزرگوار در روستای برآفتاب به خاک سپرده شده است و دبستانی به نام همین شهید عزیز مزین شده است.
وصیت نامه ی شهیدنبی الله عالی محمودی برآفتابی:
«الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» شاید که من کوچک تر از آن باشم که بتوانم حرفی را، وصیت ها را به مردم بکنم. مردمی که میان خون و شمشیر بزرگ شده اند و در طول جنگ، حماسه ها آفریدند و مردانه در مقابل هجوم دشمنان از خدا بی خبر ایستادگی کردند و می کنند.
آهای دشمنان خدا و خلق، آهای جناب ریگان، آیا مرغابی را از آب می ترسانی؟ آیا بسیجی را از مرگ می ترسانی؟ نه به خدا قسم، به خون شهدای این گردان قسم، که ما بیم و حراسی از شما نداشته و نداریم و چون شیری خشمگین بر تو می تازیم و خلیج را گورستان تو و تفنگ دارانت می کنیم.
برادران عزیز، امروز روز عاشوراست و این جا صحرای کربلاست و امروز امام حسین (ع) یاری می خواهد، پس ای برادر برخیز که مولا حسین(ع) در انتظار شماست و آغوش گرم خانواده خود را برای در آغوش کشیدن شما گسترانیده است. پدر و مادر گرامی، مبادا برای من گناه کار گریه و زاری کنید، بلکه هر وقت که بیاد من بیچاره می افتید، به یاد شهدای کربلا و به یاد علی اکبر حسین(ع) و به یاد قاسم بن الحسن(ع) گریه و زاری کنید. مادر این را بدان که دین تمامـی شهدای منطقه سوسـن بـه گردن مـا جوانان این منطقه می باشد. باور کنید از ترس دین عزیزان به جبهه آمدم ، تا این که انتقام خون این شهدا را از پست صفتان تاریخ بستانیم و شاید که هم با ریـختن قطره قطره ی خون من در کردستان ایران جزئی از دین این عزیزان را ادا کرده باشم.
(دشمنان بدانند که) ما دیگر ، همانند ابوجهل ها و ابولهب ها نیستیم که بخواهیم با برنامه های حیات بخش اسلام مخالفت بکنیم. ما دیگر، همانند خوارج نیستیم آن موقعی که فرمانده و سپهسالار، علی(علیه السلام) مالک اشتر در آستانه پیروزی قرار داشت او را وادار به صلح کنند.
آهای دشمنان این را بدانید که ما از تمام شکست ها و از تمام پیروزی های اسلام درس عبرت گرفته ایم و هیچ حکومت و هیچ قدرتی مایل و قادر به شکست ما نخواهد بود. برادران و خواهران عزیز، به خانواده هـای شـهداء، اسـرا و مجروحین سرکشـی کنید، به خدا قسم که پدران و مادران شـهداء خیلـی ارزش دارنـد و آنـان چشم و چراغ این مـلت می باشـند. خداوندا هر قطره ی خونم را کفاره گناهانم قرار بده، آمین یا رب العالمین.
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۲۵ -
۳۱۷۴ -
۲۷۵۰ -
۲۵۲۴ -
۲۲۷۵ -
۲۳۰۷ -
۲۳۳۸ -
۱۸۸۴ -
۱۸۱۷ -
۱۶۸۳
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است