پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید نبی الله عالی محمودی برآفتابی

شهید نبیالله عالیمحمودی برآفتابی

 به سال 1349 در روستای برآفتاب سوسن در خانوادهای مـذهبی دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی را در روستا گذراند و برای پا نهادن به عرصهی علم و یادگیری، در سال تحصیلی 57-56 در دبستان کیومرث برآفتاب سوسن مشغول به درس شد. کلاسهای اول تا چهارم ابتدایی را در همان دبستان با موفقیت سپری کرد و به دلیل  نبودن پایهی پنجم در آن روستا برای ادامهی  تحصیل مجبور شد به شهرستـان ایذه مهاجرت کند. از همین رو در منزل برادرش اقامت گزید.

وی در دبستان بلال حـبشی ثبت نام نمود تا به ادامهی تحصیل بپردازد، ولی باتوجه به مشکلات مالی و دشواریهای زندگی در شهر، به روستا بازگشت و اینبار در دبستان مختار روستای سراب سوسن ثبت نام کرد.

با شروع جنگ تحمیلی، و با توجه به علاقهی وافری که به امام و انقلاب داشت، از هرگونه تلاشی در جهت تحقق اهداف عالی انقلاب دریغ نورزیده و به عنوان یک نوجوان بسیجی در برخی از صحنههای انقلابی شرکت میکرد. پس از اتمام دورهی دبستان، در مدرسهی راهنمایی شهید احسان عراقی سوسن ثبت نام کرد و در زادگاهش به تحصیل پرداخت. سال تحصیلی رو به پایان بود که جهت امتحانات نوبت سوم مراجعه نمود و آن سال را نیز با موفقیت به پایان رسانید اما بعد از اتمام سال دوم راهنمائی ترک تحصیل کرد و در این زمان از طریق بسیج به جبهههای حق علیه باطل اعزام گردید و سرانجام پس از مجاهدت ها و رشادت های فراوان  در آذرماه سال 66 در جبههی ماووت عراق به شهادت رسید.

این شهید بزرگوار در روستای برآفتاب به خاک سپرده شده است و دبستانی به نام همین شهید عزیز مزین شده است.                          

وصیت نامهی شهیدنبی الله عالی محمودی برآفتابی:

«الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» شاید که من کوچک تر از آن باشم که بتوانم حرفی را، وصیت ها را به مردم بکنم. مردمی که میان خون و شمشیر بزرگ شدهاند و در طول جنگ، حماسه ها آفریدند و مردانه در مقابل هجوم دشمنان از خدا بیخبر ایستادگی کردند و میکنند.

 آهای دشمنان خدا و خلق، آهای جناب ریگان، آیا مرغابی را از آب میترسانی؟ آیا بسیجی را از مرگ می ترسانی؟ نه به خدا قسم، به خون شهدای این گردان قسم، که ما بیم و حراسی از شما نداشته و نداریم و چون شیری خشمگین بر تو میتازیم و خلیج را گورستان تو و تفنگدارانت می کنیم.

برادران عزیز، امروز روز عاشوراست و این جا صحرای کربلاست و امروز امام حسین (ع) یاری می خواهد، پس ای برادر برخیز که مولا حسین(ع) در انتظار شماست و آغوش گرم خانواده خود را برای در آغوش کشیدن  شما گسترانیده است. پدر و مادر گرامی، مبادا برای من گناه کار گریه و زاری کنید، بلکه هر وقت که بیاد من بیچاره میافتید، به یاد شهدای کربلا و به یاد علی اکبر حسین(ع) و به یاد قاسم بن الحسن(ع) گریه و زاری کنید. مادر این را بدان که دین تمامـی شهدای منطقه سوسـن بـه گردن مـا جوانان این منطقه می باشد. باور کنید از ترس دین عزیزان به جبهه آمدم ، تا این که انتقام خون این شهدا را از پست صفتان تاریخ بستانیم  و شاید که هم با ریـختن قطره قطرهی خون من در کردستان ایران جزئی از دین این عزیزان را ادا کرده باشم. 

(دشمنان بدانند که) ما دیگر ، همانند ابوجهلها و ابولهبها نیستیم که بخواهیم با برنامههای حیات بخش اسلام مخالفت بکنیم. ما دیگر، همانند خوارج نیستیم  آن موقعی که فرمانده و سپهسالار، علی(علیه السلام) مالک اشتر در آستانه پیروزی قرار داشت او را وادار به صلح کنند.

آهای دشمنان این را بدانید که ما از تمام شکست ها و از تمام پیروزی های اسلام درس عبرت گرفته ایم و هیچ حکومت و هیچ قدرتی مایل و قادر به شکست ما نخواهد بود. برادران و خواهران عزیز، به خانواده هـای شـهداء، اسـرا و مجروحین سرکشـی کنید،  به خدا قسم که پدران و مادران شـهداء خیلـی ارزش دارنـد و آنـان چشم و چراغ این مـلت می باشـند. خداوندا هر قطرهی خونم را کفاره گناهانم قرار بده، آمین یا رب العالمین.

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی