عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید مرادعلی سعیدی
شهید مرادعلی سعیدی
سال1345 در شهرستان ایذه متولد شد.
پدرش کشاورز بود و در اوقات فراغت به پدر و مادر خود کمک می کرد. او فرزند ارشد خانواده بود و کلاس سوم راهنمایی بود که به جبهه رفت. به دلیل رفتار خوبش مورد توجه مردم و اقوام بود. او بسیار مهربان بود و همیشه درباره درس خواندن به خواهر و برادرهای کوچک خود سفارش می کرد.
بزرگترین آرزوی ایشان پیروزی اسلام بر کفر و شهادت در این راه بود. وقتی که جنگ آغاز شد سن زیادی نداشت و مشغول درس خواندن بود درس را رها کرد و از طرف بسیج به جبهه اعزام گردید.
سرانجام ایشان در تاریخ 21/11/1361 در عملیات والفجر مقدماتی مفقودالجسد شد و پیکر ایشان هیچ وقت به خانه برنگشت.
وصیت نامه ی شهید مرادعلی سعیدی:
« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون »
" گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می گیرند- سوره آل عمران آیه 169"
با سلام و درود بر رهبر انقلاب اسلامی ایران، امام امت خمینی بت شکن، و با سلام و درود بی پایان به ارواح پاک شهدای گلگون کفن ایران به خصوص شهیدان کربلای حسینی، اینجانب مرادعلی سعیدی وصیت نامه ی خود را شروع می کنم.
وصیت من به خانواده ی عزیزم این است که اگر هرگونه ناراحتی از من دیده اید، مرا حلال کنید. پدر و مادر مهربان برای من عزاداری نکنید و موی سر خود را نکنید، چونکه معصیت دارد و از فامیل ها و دوستان و آشنایان می خواهم که دنبال جسد من گریه و زاری نکنید، چونکه روحیه ی دشمن قوی می شود.
از پدر و مادرم می خواهم که برادرم را به مدرسه بفرستید تا اینکه سواد بیاموزد و بلکه در سال های آینده بتواند وصیت نامه ی مرا بخواند و تا اینکه راه حق را پیدا کند و مادر می دانم که شما خیلی سختی و زحمت کشیدید تا اینکه مرا به این حد رساندید، تا اینکه راه سعادت را انتخاب کردم.
من حب الوطن در کام من ریخت با من شیـر محبت داد مـادر
مرا درس رشـــادت داد مـــــادر به فرزندش سعادت داد مـادر
گریه نکن ای مادر عزیز که هر قطره ی اشک تو تیری است بر جگرم. سرت را بالا ببر و با صدای بلند بگو ما پیروزیم و به مادرانی همچون شماها وعده خواهیم داد که بهشت موعود جایگاه شماست، چون که فرزند خود را در راه خدا هدیه کرده ای، پس گریه مکن چون امام بزرگمان در مرگ فرزند خود اشک نریخت. خوشحال و امیدوار باش، مادر جان اگر من به جبهه آمدم به خاطر رضای خدا بود و من فقط راه یکتای او را طی می کنم تا اینکه شاید به آرزوی خود برسیم پدر و مادر جان ناراحت نباشید انسان باید راهی را طی کند که سعادتش در آن باشد و به خدا سوگند من سعادت خویش را نمی یابم مگر در نور دیدن خط خونین حسین(ع) و جهاد در راه خدا گذشتن از علایق نفسانی و حسین وارشدن است و امیدوارم که مرا ببخشید که به عهد خود وفا نکردم. من به شما قول داده بودم که به خط اوّل نروم، ولی آیا عاشق می تواند دست از معشوقه ی خود بردارد.
من عاشق بودم، عاشق الله، عاشق آن کس که مرا خلق کرد و عاشق شهات در راهش. به یکتایی خودش سوگند دیگر تحمّل ماندن در این دنیای پوچ و بی ارزش را ندارم و همانند پروانه ای که نور شمع را می بیند و بال و پر می زند تا اینکه به آن نورش می رسد و در آن نور می سوزد و شمع هم برای آن گریه می کند ما همه همین طور باید آن قدر بال و پر بزنیم تا اینکه به آرزوی خود برسیم.
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۴۴ -
۳۱۸۸ -
۲۷۷۶ -
۲۵۳۶ -
۲۲۹۰ -
۲۳۲۵ -
۲۳۶۱ -
۱۸۹۵ -
۱۸۴۰ -
۱۷۱۶
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است