يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید مرادعلی سعیدی

شهید مرادعلی سعیدی

 سال1345 در شهرستان ایذه متولد شد.

پدرش کشاورز بود و در اوقات فراغت به پدر و مادر خود کمک می کرد. او فرزند ارشد خانواده بود و کلاس سوم راهنمایی بود که به جبهه رفت. به دلیل رفتار خوبش مورد توجه مردم و اقوام بود. او بسیار مهربان بود و همیشه درباره درس خواندن به خواهر و برادرهای کوچک خود سفارش میکرد.

بزرگترین آرزوی ایشان پیروزی اسلام بر کفر و شهادت در این راه بود. وقتی که جنگ آغاز شد سن زیادی نداشت و مشغول درس خواندن بود درس را رها کرد و از طرف بسیج به جبهه اعزام گردید.

سرانجام ایشان در تاریخ 21/11/1361 در عملیات والفجر مقدماتی مفقودالجسد شد و پیکر ایشان هیچ وقت به خانه برنگشت.

 

وصیت نامه ی شهید مرادعلی سعیدی:

« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون »

" گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردهاند بلکه زندهاند و نزد خدا روزی می گیرند- سوره آل عمران آیه 169"

با سلام و درود بر رهبر انقلاب اسلامی ایران، امام امت خمینی بت شکن، و با سلام و درود بیپایان به ارواح پاک شهدای گلگون کفن ایران به خصوص شهیدان کربلای حسینی، اینجانب مرادعلی سعیدی وصیت نامهی خود را شروع میکنم.

وصیت من به خانوادهی عزیزم این است که اگر هرگونه ناراحتی از من دیدهاید، مرا حلال کنید. پدر و مادر مهربان برای من عزاداری نکنید و موی سر خود را نکنید، چونکه معصیت دارد و از فامیلها و دوستان و آشنایان میخواهم که دنبال جسد من گریه و زاری نکنید، چونکه روحیهی دشمن قوی میشود.

 از پدر و مادرم میخواهم که برادرم را به مدرسه بفرستید تا اینکه سواد بیاموزد و بلکه در سالهای آینده بتواند وصیت نامه ی مرا بخواند و تا اینکه راه حق را پیدا کند و مادر میدانم که شما خیلی سختی و زحمت کشیدید تا اینکه مرا به این حد رساندید، تا اینکه راه سعادت را انتخاب کردم.

من حب الوطن در کام من ریخت                            با من شیـر محبت داد مـادر

مرا درس رشـــادت داد مـــــادر                            بهفرزندش سعادت داد مـادر

گریه نکن ای مادر عزیز که هر قطرهی اشک تو تیری است بر جگرم. سرت را بالا ببر و با صدای بلند بگو ما پیروزیم و به مادرانی همچون شماها وعده خواهیم داد که بهشت موعود جایگاه شماست، چونکه فرزند خود را در راه خدا هدیه کرده ای، پس گریه مکن چون امام بزرگمان در مرگ فرزند خود اشک نریخت. خوشحال و امیدوار باش، مادر جان اگر من به جبهه آمدم به خاطر رضای خدا بود و من فقط راه یکتای او را طی میکنم تا اینکه شاید به آرزوی خود برسیم پدر و مادر جان ناراحت نباشید انسان باید راهی را طی کند که سعادتش در آن باشد و به خدا سوگند من سعادت خویش را نمییابم مگر در نور دیدن خط خونین حسین(ع) و جهاد در راه خدا گذشتن از علایق نفسانی و حسین وارشدن است و امیدوارم که مرا ببخشید که به عهد خود وفا نکردم. من به شما قول داده بودم که به خط اوّل نروم، ولی آیا عاشق میتواند دست از معشوقهی خود بردارد.

من عاشق بودم، عاشق الله، عاشق آن کس که مرا خلق کرد و عاشق شهات در راهش. به یکتایی خودش سوگند دیگر تحمّل ماندن در این دنیای پوچ و بیارزش را ندارم و همانند پروانهای که نور شمع را میبیند و بال و پر میزند تا اینکه به آن نورش میرسد و در آن نور میسوزد و شمع هم برای آن گریه میکند ما همه همین طور باید آن قدر بال و پربزنیم تا اینکه به آرزوی خود برسیم. 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی