عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید علی کرد نژاد
شهید علی کرد نژاد
در سال 1343 در شهرستان ایذه متولد شد.
دوران کودکی خود را در کنار دیگر اعضای خانواده و همبازی هایش و با تحصیل در مدرسه فعلی شهید تیرداد صاحب گذراند. دوران راهنمایی را نیز در مدرسه حاج سیف الله اسدی و دبیرستان را شهید بهشتی به اتمام رساند. همزمان با درس خواندن، به پدر و مادرش نیز در کارهای کشاورزی کمک می کرد. همه ی اهل محل باز خوش اخلاقی اش او راضی بودند. به نماز و روزه اهمیت می داد و در شرایط سخت روزه را به جا می آورد. و از آن جا که دلسوز، مهربان و خوش صحبت بود، به پدر و مادرش در حل مشکلات خانه کمک می کرد و به آنها احترام می گذاشت. همواره اطرافیانش را به رعایت و انجام امر به معروف و نهی از منکر و همچنین رعایت حجاب توصیه می کرد.
سال دوم دبیرستان به عضویت سپاه در آمد و پس از گذراندن آموزش نظامی عازم جبهه حق علیه باطل شد. در منطقه جنگی از ناحیه کتف مجروح شد اما بعد از مداوا به جبهه باز گشت تا به عنوان امدادگر مجروحان جنگ نواحی غربی کشور و منطقه فاو را یاری کند. علی در دوران مجروحیت ازدواج کرده و ثمره آن دو فرزند دختر است. در آخرین مأموریت خود در منطقه فاو پس از بمباران شیمیایی منطقه، در حالی که در خواب بودند آلوده به شیمیایی شد و آخرین نفس هایش در سینه ماند. هنگام انتقال این شهید از سردخانه به زادگاهش خانواده اش متوجه می شوند پلاستیکی که بر روی شهید کشیده شده بخار گرفته و دوباره نفس می کشد. به همین خاطر به او شهید زنده می گفتند.
پس از چندین بار بستری شدن در بیمارستان دوباره به جبهه کردستان برمی گردد تا اینبار به کمک سربازان و مجروحان می رود. اما به خاطر تأثیر زیاد مواد شیمیایی پس از 70 روز مجبور به مراجعت به خانه شد. از آنجا که دیگر نمی توانست به جبهه برود ، لذا با علاقه تحصیلات خود را ادامه داد و در رشته پرستاری وارد دانشگاه تهران می شود و پس از اتمام دوره کاردانی، در مقطع لیسانس پرستاری دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل می شود و مدرک لیسانس او پس از شهادت به خانواده اش عطا می گردد.
شدت بیماری ناشی از شیمیایی او را به بستر بیماری کشاند. از زندگانی مشترک خود 2 یادگار برجای گذاشت و پس از سال ها دوری از همرزمان شهیدش و تحمل درد شیمیایی با حضور در خانواده، گویا خود می دانست به دیدار معبود می رود به راز و نیاز با خدای خود مشغول بود و نمازش را می خواند.
برادرش که بر بالین بستر او بود متوجه سردی بدن مطهر علی شده و در حالی که دست بر روی سینه اش گذاشته، با او صحبت می کند اما مسافر بهشت که خود را برای میهمانی معبودش آماده می کرد، در جوابش می گوید: "حالم خوب است فقط کمی خوابم می آید..." و این بازمانده ی مخلص در همان حال، چشمان خود را به آرامی روی هم گذاشت و به خیل عظیم شهدا پیوست. در روز 25/1/1370 او شهد شهادت را نوش جان کرد و بعد از تشییع باشکوه در قبرستان روضه الزهرا به خاک سپرده شد تا میعاد گاهی برای عاشقان شهادت و ولایت باشد.
پیکر مطهرش در قبرستان روضه الزهرای در قطعه ی شهدا شهرستان ایذه میزبان عاشقان کوی ولایت و شهادت است.
وصیت نامه ی شهید علی کردنژاد:
« اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون »
درود خداوند و سلام و برکات بی کران او بر حجت خدا بروی زمین حضرت مهدی (عج) و بر فرمانده کل، رهبر مستضعفان دنیا، خمینی کبیر و همچنین بر تمام شهداء و سالکین و ایثارگران راه خدا که با نثار خون خود تاریخ خونبار اسلام را جانی دوباره دادند. حماسه ها آفریدند و دگربار قدرت ائمه ی اطهار(ع) را در طول تاریخ زنده کردند. خدایا! شاکرم از اینکه موقعیتی مناسب برایم محیا شد که در راه تو قدم بگذارم. در راه تو که تنها راهی است برای رسیدن به سعادت و رهایی از آتش و عذاب آخرت.
خدایا! راضی ام به درگاهت که مرا کمی بر هواهای نفسانی خود غلبه دادی و براثر این غلبه برنفس توانستم برای دفاع از دین مقدست روانه جهاد با کفار شوم. از آنجایی که با ریخته شدن قطره قطره ی خون شهداء بر زمین بار مسئولیتی که بر دوش داریم می افزاید و مسئولیتم در برابر خون این شهداء که خدا آنها را ناظر بر همه ی اعمال ما می داند، پس باید راه آنها را ادامه دهیم و پیام آنها را که گوش به فرامین امام است با دل و جان پذیرا باشیم. آری آمدم در مکانی مقدس مانند جبهه، آمدم تا به ندای پیامبرگونه امام پاسخی مثبت دهم. آمدم تا از این راه به انقلابی که خونبهای هزاران هزار شهید است خدمتی کوچک کرده باشم.
این درخت تنومند جمهوری اسلامی ایران با خون گرم شهیدانی که حسین وار در برابر طاغوت و طاغوتیان و همچنین در برابر رژیم رو به زوال عراق ایستادند و جان خود را فدای این صراط کردند آبیاری شده. این درخت برای نابودکردن ریشه های ظلم و بیداد و جایگزین کردن ریشه های خود در تمام دنیا احتیاج به خون دارد، باید به پای این درخت پرثمر خون ریخته شود تا رشد آن در رگ و پوست تمام ظالمان سرایت کند و زندگی را جز مرگ برای خود ندانند. امروز رژیم بعث عراق به دستور ارباب خود (به گفته ی امام، شیطان بزرگ آمریکا) برای رشد درخت جمهوری اسلامی و صادرشدن آن به تمام دنیا که همان زمینه ساز شدن انقلاب مهدی(عج) است سد معبری شده است. آمریکا به خیال خام خود می خواهد از این راه انقلاب ما و در اصل اسلام را برای همیشه نابود کند تا بتواند چند سال دیگر بر این کشورهای زیر سلطه خود مسلط باشد و اموال آنها را به یغما ببرد. اما ایران که امروز روزانه امید اسلام و تمام مستضعفین دنیاست، با کمک خداوند متعال و امدادهای غیبی او و همچنین وجود جوانانی که از تمام هستی خود گذشته که داوطلبانه به نبرد با کفار رفته و عاشقانه جان خود را فدای اسلام می کنند. لذا تا این نیروها در مملکت ایران هستند نه آمریکا بلکه هیچ قدرت دیگری نمی تواند کاری از پیش ببرد. همان طوری که خداوند قادر وعده داده پیروزی از آن مسلمین است.
اگر تمام دریاها مرکب و تمام زمین ها کاغذ، نمی توان وقایع معجزه آفرین جبهه های جنگ را توجیه کرد، بیان از گویای این مطالب عاجز است. پس در این جا سخن را کوتاه می کنم و در آخر به شما برادران و خواهران پشت جبهه پیامی دارم. البته من در خود این لیاقت را نمی بینم که به شما عزیزان پیام دهم، اما این را یک وظیفه ی شرعی می دانم به شما امیدهای انقلاب اسلامی توصیه می کنم که تا جان در بدن دارید به رهنمودهای امام گوش دهید و به آنها عمل کنید. حتی لحظه ای او را فراموش نکنید.
به شما محصلین که توده ی آگاه این امت هستند، توصیه می کنم که با تلاش و کوشش همه جانبه ی خود جلوی منحرفین و ضد انقلابیون را بگیرید و مجالی به آنها ندهید که خدایی نکرده به انقلاب ضربه ای وارد کنند.
و در آخر با تو ای مادر سخنی دارم. مادر نمی دانم با چه زبانی و با چه بیانی از شما سپاسگذاری کنم. به خدا قسم این سخن را از اعماق قلبم بیان می کنم، چون تنها کسی بودی که در زندگی هرگز لحظه ای از تو جدا نشدم و فراموش نکردم. قصدم این بود که تا آخر عمر تو را به پاس زحمات طاقت فرسائی که کشیده بودی احترام کنم و همچنین تو پدرم، که با دست های پینه بسته ات کار کردی تا ما آسوده باشیم. من نمی دانم با چه جمله ای از شما تشکر کنم. من خود را از آغوش گرم و دلپذیر شما خارج کردم تا به آغوش پروردگار که گرم تر از هر آغوش مادری است ملحق شوم.
چون خدا مهمتر و والاتر از این وابستگی هاست. پس برادران از بزرگ تا کوچک تنها وصیت و خواهشی که از شما دارم اگر می خواهید روح من از شما راضی باشد تا می توانید از پدر و مادرم مواظبت کنید، حتی لحظه ای آنها را وا مگذارید و از شما خواهرانم که باید از زینب(س) درس مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات را آموخته باشید، او با شهید شدن برادرش حسین(ع) همچون کوه استوار و پا بر جا ماند. تنها کاری که کرد رساندن پیام او به مردم بوده و این خود مهمترین خدمتی است که زینب(س) به برادرش کرد زیرا رساندن پیام شهید باعث خوشحالی روح او می شود. به امید پیروزی لشکر حق علیه باطل و برقراری عدل در تمام جهان.
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۴۷ -
۳۱۸۸ -
۲۷۷۶ -
۲۵۳۶ -
۲۲۹۲ -
۲۳۲۵ -
۲۳۶۱ -
۱۸۹۵ -
۱۸۴۰ -
۱۷۱۶
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است