پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید علی اصغر سعیدی

شهید علی اصغر سعیدی

 سال 1345 هجری شمسی در خانوادهای مسلمان ، متدین و مؤمن به دنیا آمد.

دورة ابتدایی را در دبستان 17 شهریور و راهنمایی را در مدرسه ی جلال آل احمد ایذه سپری نمود. علاوه بر درس خواندن در کارهای کشاورزی به پدر کمک میکرد. در دورهی متوسطه در دبیرستان شهید بهشتی شهرستان ایذه مشغول به تحصیل بود و همزمان در کنار درس به کار میپرداخت و در تابستان ها نیز با کار کردن خود، کمک خرج خانواده بود.

او در دوران دبیرستان، داوطلبانه به جبهه اعزام شد و پس از گذشت چندماه حضور در جزیره مجنون در پاسگاه خندق دچار موج انفجار گردید و در بیمارستان بستری شد. پس از بهبودی دوباره به جبهه رفت و این بار در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو زخمی شد و به پشت جبهه منتقل گردید و این بار به خاطر شرایط جسمی که ناشی از ترکشهایی  که در ناحیهی دست و پا و آثار شیمیایی، پس از مرخص شدن به سنگر علم قدم گذاشت. و در تربیت معلم در رشته « دینی و عربی» قبول شد.  پس از فراغت از تحصیل عملاً به آموزش علم، اخلاق، مهربانی و ساده زیستی می پرداخت. در سال 1369 ازدواج نمود و حاصل این ازدواج دو فرزند پسر می باشد که از ایشان به یادگار مانده است.

در سال 1373 موفق به اخذ لیسانس در رشته ی معارف اسلامی گردید. آموزگار دین و اخلاق که هر سال مشتاقانه، دروس قرآنی را به فرزندان این سرزمین پاک آموزش می داد، در پنجم آذر ماه  1378  بر اثر جراحات شیمیایی، دعوت حق را لبیک گفت و به سوی معبود پرکشید.

یکی از نزدیکان وی که در زمان بستری شدن در اصفهان همراه او بود گفت: «روز جمعه بود که علی اصغر از کسی که پیشش بود خواست تا دعای کمیل را برایش بخواند. او از ایشان اجازه خواست که فرصتی بدهد تا کتاب دعای کمیل را تهیه کند، اما علی اصغر که به علت درد زیاد، نمیخواست تنها باشد، قبول نکرد.  بعد از مدتی به خواب رفت و در خواب مرتب اسم دوست شهیدش ملک حسین نوروزی را میآورد. بعد از خواب که بیدار شد پرسید، ملک حسین را دیدی؟ جواب داد نه، گفت: «ملک حسین آمد و دعای کمیل برایم خواند».

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی