چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۱۲ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید عبدالعلی مرادی

شهید عبدالعلی مرادی

سال 1343 در خانواده ا ی مذهبی و محروم در شهرستان ایذه چشم به جهان گشود.

 در کودکی پدر خود را از دست داد و با وجود مشکلات فراوان زندگی، توانست تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه دهد. با اوجگیری انقلاب نقش فعالی در توزیع اعلامیه و راهپیماییها داشت.

 پس از پیروزی انقلاب با  ارگان های انقلابی همکاری صمیمانه ای داشت. سال 1360 به عضویت جهاد سازندگی ایذه در آمد و در سال 1361 به عنوان راننده لودر عازم جبهه های جنگ شد و دو بار مجروح گردید که براثر آن مجروحیت ها، ترکش به نزدیکی قلبش اصابت کرده بود و پزشک معالج به او تاکید بسیار کرده بود، که باید از هر گونه فعالیتی دست بردارد، زیرا که بیش از شش ماه زنده نمی ماند، اما عبدالعلی به دلیل عشق و علاقه اش به جبهه و جنگ، شبانه و بدون اعتناء به تجویز پزشک به طرف جبهه حرکت کرد و مسئولین نظامی و رزمی جبهه با مشاهده وضعیت جسمانی او، ضمن برخورد شدید و مسئولانه، از او خواستند که به بیمارستان یا منزلش مراجعت و استراحت کند، ولی شهید در پاسخ آنها میگوید: « حال که قرار است بمیرم چرا در بیمارستان یا رختخواب بمیرم» و با اصرار فراوان، مسئولین نظامی در جبهه را متقاعد کرد که فعالیتش را در جبهه ادامه دهد.

عبدالعلی مرادی، این بار با روحیه ای بیش از پیش، قویتر مشغول فعالیت و زدن خاکریز و ساختن سنگر در پیشاپیش رزمندگان مسلمان ایرانی می شود.

 سرانجام این سنگرساز بیسنگر، در روز 23/12/1363 به آرزوی دیرینهی خود که شهادت در راه خدا بود براثر اصابت ترکش خمپاره ی دشمن، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت و پیکر پاکش در شهرستان ایذه به خاک سپرده شد. تا میعادگاهی برای عاشقان شهادت و ولایت باشد.

کتابی بهعنوان (من فردی مستضعف بودم ) شامل یادداشت ها، نامه ها، و خاطرات شهید عبدالعلی مرادی به کوشش انجمن فرهنگی هنری شهید بهروز محمدی مسجد جامع شهرستان ایذه چاپ  و منتشر گردیده است.



وصیت نامهی شهید عبدالعلی مرادی:

    « ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص- سوره صف آیه 4 »

اینک با درود بیکران به رهبرکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و ارواح پاک شهدای اسلام، وصیتم راشروع می کنم. خدا را شکرگذارم که توفیق به من عنایت کرد و در جبهه های حق علیه باطل و نور علیه ظلمت شرکت کنم و اگر در زمان امام حسین(ع) نبودیم و نتوانستیم او رایاری کنیم اینک به پاسخ نایب آن امام خمینی عزیز گوش فراداده و در جبهههای امام حسین(ع) آمده ایم تا او را یاری کنیم. مادرجان تو هم شکر کن که توانستی چنین فرزندی را تربیت کرده و به جبهه بفرستی.

درضمن مادر عزیز، هر موقع ناراحت شدی بهیاد من نه، بلکه به یاد حسین مظلوم(ع) که در دشت کربلا مظلومانه شهید شد، افتاده و به یاد او گریه کن. لیکن تنها خواهشی که از برادر بزرگم دارم این است که برادر و خواهرهای کوچکم را با دین مبین اسلام آشنا ساخته و آنها را به جان این منافقین از خدا بیخبر بیاندازد. وصیت دیگرم به امت شهیدپرور، این است که در هرحال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید و پیروی از دستورات پیامبرگونه ی امام عزیزمان و روحانیت عزیز و متعهد را که یک عمر در رنج و زحمت و شکنجه بوده اند، مورد حمایت خود قرار دهند و درضمن به امام عزیزمان بگویید که اگر من حقیر لیاقت زیارت تو را نداشتم، ولی توفیق این که تو را در خواب زیارت کنم داشتم. دیگر در همین جا با التماس دعا از امت شهیدپرور بر امام عزیزمان وصیت خود را به پایان می رسانم. والسلام.

« اللهم ایده الاسلام واهله واخذل الکفار والنفاق واهله »

خدایا! اسلام را تأیید و کفار را نابود بگردان، آمین.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی رانگهدار.

از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا.

ای کاش، چندین جان داشتم و زنده می شدم و در راه اسلام فدا می کردم.

 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی