چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۴:۲۹ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید زمان محمودی

شهید زمان محمودی

سال 1338 در روستای ده کهنه از بخش سوسن به دنیا آمد.

پدرش کشاورزی با ایمان بود، که اغلب اوقات خود را با خواندن و تدریس قرآن در روستا میگذراند. شهید در سن هفت سالگی با از دست دادن پدر، سرپرستی مادر، برادران و خواهران کوچکتر از خود را در زندگی روستایی برعهده گرفت.

دیری نگذشت که دو برادر خود را نیز از دست داد، ولی این همه مصیبت و سختی، نه تنها وی راگوشه گیر و افسرده نکرد، بلکه هر روز بیش از پیش با اراده ای قوی به وظیفه و کار خود که همانا سرپرستی خانواده، ادامه تحصیل و پرداختن به کشاورزی بود با سخت کوشی عمل میکرد. وی از همان دوران کودکی چنان علاقه و اشتیاقی به یادگیری قرآن و نماز داشت که تا سن 7 سالگی نماز و قرآن را نزد پدرش فرا گیرفت و این فرایض را بجا میآورد. پس از اتمام دورهی پنج ساله دبستان در روستا، فشار زندگی روستائی وی و خانواده اش را به مهاجرت به شهر واداشت و با زندگی شهری در مسجدسلیمان آشنا کرد. در شهرستان مسجد سلیمان به کارهای آزاد جهت تأمین زندگی خانواده خود روی آورد. او با شناختی که از فسادها و ستم های رژیم منفور پهلوی داشت برای سرنگونی آن رژیم، فعالانه در تظاهرات و سایر برنامه های مذهبی شرکت می کرد و به سهم خود نقش مهمی در شناساندن ارزش های انقلاب اسلامی به افراد آشنا و فامیل داشت .

شهید محمودی با تشکیل سپاه پاسداران از اولین افراد تشکیل دهنده سپاه بود که ضمن پایبندی شدید به فرایض دینی و پیاده کردن برنامههای دینی به خودسازی درخود می پرداخت و با شجاعت و شهامتی که داشت در واحدهای مختلف عملیاتی سپاه خدمت صادقانه میکرد. در طول خدمتش در سپاه به مأموریتهای مختلفی رفت. در زمستان 1358 حدود دو ماه به کردستان اعزام شد و با گروهکها به مبارزه پرداخت. با اتمام مأموریتش به شهر مسجدسلیمان برگشت و به آموزش نظامی و دینی به افراد مختلف پرداخت. سپس در دومین مأموریت نظامی خود به شلمچه و خرمشهررفته، حدود یک ماه در درگیری های کوتاه نوار مرزی با عراق شرکت داشت.

زمان محمودی در 18 اردیبهشت 59 ازدواج کرد، ازدواجی با ریشهی عمیق مکتبی که به گفتهی خودش توانست وی را به هدفش نزدیکتر سازد.

پس از ازدواج نیز به کار مربیگری و آموزش نظامی به افراد سپاه پرداخت و توانست شجاعانه افراد و گروه های اعزامی به جبهههای جنگ را آموزش نظامی داده و آماده اعزام به جبهه کند، اما روح مبارزه طلبی و شوق جهاد با کفار بعثی تاب ماندن از او را چنان سلب کرده بود که باوجود مسئولیت مهمی که در سپاه داشت، بارها و بارها برای اعزام به جبههی جنگ و مبارزه با کفار بعثی ثبت نام کرد، که به خاطر نیاز شدید به او، مسئولین سپاه مانع رفتنش می شدند، تا اینکه در 10 اسفند 59 موفق شد با گروهی از پاسداران مسجدسلیمان طی یک مأموریت 45 روزه به خط اول جبههی فیاضیه آبادان اعزام شود.

پس از اتمام این مأموریت، دیگر همرزمان او  به شهر برگشتند ولی زمان، با وجود عشق و ایمانی که به اسلام و به جهاد با کفار داشت کوچکترین خستگی را احساس نکرد و مدت این مأموریت برای وی بسیار اندک بود. با به عهده داشتن مسئولیت و سرپرستی گروههای اعزامی از مسجدسلیمان، بار دیگر تجدید مأموریت کرد و در چندین ماموریت خود توانست حدود پنج ماه درآبادان و در خط اول جبهه باکفار بعثی مبارزه و جهاد کند.

پس از آن به سوسنگرد منتقل شد و به قول خودش هرچه بیشتر در جبهه میماند، بیشتر عاشق این جنگ الهی می شد. آنجا در جبهه دهلاویه به جهاد خود ادامه داد و چهار ماه در دهلاویه سوسنگرد دلیرانه و شجاعانه جانبازی ها و ایثارگری های فراوان نمود. و با روحیهای خستگی ناپذیر در عملیات ها، حملهها و ضد حملههای بسیاری شرکت کرد او با داشتن مسئولیت فرماندهی گردان امام محمد باقر(ع) از تیپ عاشورا در عملیات طریقالقدس علی رغم وظیفهای که در عملیات داشت به پیش روی پرداخته بود.

 سرانجام در نیمهشب 8آذر 60 در اولین ساعات حمله ی آزادسازی شهر بستان به شهادت رسید و درقبرستان مسجد سلیمان در جوار برادرش  هرمز که در همان عملیات به شهادت رسید به خاک سپرده شد تا زیارتگاه  عاشقان امامت و ولایت باشد.

شهید زمان محمودی یکی از سرداران شهید شهرستان مسجدسلیمان می باشد.

وصیت نامهی شهید زمان محمودی:

«انفرواخفافاو ثقالا و جاهدوااباموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون».

(برای جنگ باکافران، سبک بار و مجهز بیرون شوید و در راه خدا با مال و جان جهاد کنید، این کار بسی شما را بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و دانش باشید - سوره توبه آیه 41).

همیشه بیش خودم فکر می کردم که چرا من شهید نمی شوم. وقتی یکی یکی همرزمان خوب و فداکار را از دست میدهم ومدت زیادی هم در جبهه بودم، ولی این سعادت چرا نصیب من نمی شود، پیش خود فکر می کردم که شهادت یک پیروزی است و رسیدن به پیروزی مشکلات بسیاری دارد و سدها را باید شکست. مانع ها را باید از سر راه برداشت. با خود مبارزه باید کرد، با دشمن اسلام مبارزه باید کرد، عاشق خدا باید شد، خداوند بزرگ هم باید عاشق آن فرد بشود تا اینکه تمام خصوصیات یک مجاهد در یک انسان پیدا شد، آن وقت است که خداوند او را به سوی خود میبرد و به دنیای جاوید ابدی خواهد رساند.

تصمیم گرفتم که با خودم مبارزه کنم، امر خدا را اطاعت کنم، با دوستان مجاهدم رفتار اسلامی داشته باشم، اخلاق اسلامی را مراعات کنم، عاشق خدا شوم و .... به کسی دل نبندم به جز خدا، هیچ چیز را نبینم از دنیای پر از کفر و نفاق و چپاول .... و آرزوی مرگ و شهادت در راه خداکنم تا اینکه شاید خداوند تبارک و تعالی این سعادت اخروی جاوید همیشگی را نصیب بنده ی حقیر خود کند. همیشه سعی کردم یک پاسدار خوب و اسلامی باشم، شجاع و با شهامت باشم.

تقوای الهی را فراموش نکنم سعی کردم یک سرباز پیشتاز و نمونه باشم، سعی کردم برای دیگران سد نباشم، مانع رشد دیگران را یک همرزم و یک مجاهد بار بیاورم و آرزوی من این باشد که همه مجاهد فیسبیلالله و برای خداوند یک صف واحد برضد کفر نمونه باشم و خداوند این لطف را بکند که قبول کند و گناهان مرا ببخشد و مرا یک شهید راه خدا که رسول الله(ص) و امام حسین(ع) مرا بپذیرد، خداوند قبول داشته باشد و حالا که به آرزوی خود رسیدم، تصمیم گرفتم که چند نکته را به عنوان وصیت، خدمت تمام برادران و خواهرانی که میشنوند و میخوانند عرض کنم و روی کاغذ بیاورم و آن روزی که من دیگر در بین آنها نیستم و به آرزوی خود رسیدم من دو هدف را برای خودم مشخص کردم که می شود گفت یک هدف است و آن یا پیروز شدن در این جنگ تحمیلی و یا شهید شدن درراه خدا را در این جنگ الهی که هر دو پیروزی است و برای الله است که همان هدف تمام مجاهدان فیسبیل الله است، برخودم واجب دانستم که در این جنگ سرنوشت ساز شرکت کنم.

 این دو راه را انتخاب کردم واقعاً از روزی که تصمیم گرفتم در این جنگ شرکت کنم عاشق شدم، عاشق این جنگ الهی، به طوری که همه چیز را فراموش کردم، فقط خدا را دیدم و گفتم باید بجنگم تا یکی از این پیروزی را به دست بیاورم وهر وقت به شهر میآمدم مرخصی مثل کسی که زنجیر کرده باشد در خانه زنجیر بودم و همه فکر و هوشم جبهه بود و یک لحظه از جبههی اسلام جدا نبودم، بهطوری که نخست عاشق الهی شدم در جبهه ماندن برایم استراحت روحی بود استراحت جسمی بود واستراحت وجدانی بود احساس میکردم که انسان برای همین زندگی خداوند آفریده وخلاصه کنم من عاشق این جنگ الهی و خدایی شدم برای اینکه میدانستم این جنگ یک جنگ معمولی نیست  یک جنگی است که برپایهی ایمان بنا شده و پرچمدار آن فرزند حسین(ع) امام خمینی است.

در این جنگ که فرماندهی آن به دست این چنین شخصیت بزرگی باشد، لذت دارد. توصیه میکنم به همهی همرزمان و همه ی سربازان اسلام پاسداران اسلام که در این جنگ شرکت کنند وتا پیروزی نهایی مقاومت کنند که این سعادت است و پیروزی جنگ ما یک جنگ الهی است و صدام حسین مزدور یک آلت دست بیش نیست و آن آلت دست آمریکای جهانخوار دشمن تمام انسان های محروم وخداوند این رهبر بزرگ و این امام خمینی عزیز را به  ما داد تا رهبری این جماعت مستضعفین را به دست گیرد و نجات دهد و این بر ماست که اطاعت کنیم ازچنین رهبری سر تا پا دلسوز و نمونه، تا هم خود را نجات بدهیم و هم محرومان جهان را قدردانی کنیم و اطاعت که خداوند هم شما را قبول کند و شما را نجات دهد.

من امر امام را اطاعت کردم و کلامش را به حق و زبانش را زبان گویای قرآن و در جهان مطلق و رهبری نمونه در جهان دانستم و اوامر او را بر تمام مسلمانان واجب است که اطاعت کنند.

درود خدا بر امام خمینی باد که ما را هدایت کرد به سوی بی نهایت الله. سعی کنید فریب این گروهک های ضدخدا و خلق را نخورید، هرچند که ماهیت اینها برای همهی ملت مسلمان مشخص شده. منافقین با ترور امثال بهشتی که ستون این انقلاب بود ماهیت خود را نشان دادند. گروهک های چپ با اعمال وحشیانه ضد انسانی خود نشان دادند که مزدوری بیش نیستند ونابود شدنی هستند.

 تا یک مسلمان مؤمن به خدا است و در خط رهبری امام و روحانیت دلسوز باشد بر این تفالهای خودفروخته پیروز است و تا این کشور این رهبر بزرگ را دارد و بعد از آن ولایت فقیه را اطاعت کند. هیچگونه آسیب پذیر نیست. راه راست را انتخاب کنید که همان راه خدا پرستی است دنیای فریب دهنده را فراموش کنید تا نور خدا را ببیند.

 امر امام خمینی را اطاعت کنید تا انسانیت شما باقی باشد. قرآن را بخوانید تا خود را و خدای خود را بشنایسد و پیدا کنید و پیروز می شوید اگر به قرآن، به تفسیر امام و رهبری ولایت فقیه عمل کردید، انشاءالله اسلام پیروز خواهد شد.

از مادرم می خواهم که مرا ببخشد که نتوانستم وظیفه ی فرزندی خودم رابه وی انجام دهم و برایم طلب آمرزش از خداوند بخشنده و مهربان بکند و مرا حلال کند. از تمام خواهران و برادران و خویشان می خواهم که برای من ناراحت نشوند و دل شاد باشند که خداوند راضی است و من به آرزوی جاوید خود رسیدم.

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی