عنوان برای پخش مداحی روی آن کلیک کنید | مداح | |
---|---|---|
01 |
دانلود واحد قشنگ و سوزناک می باره بارون | سیدمجید بنی فاطمه |
02 |
سینه زنی واحد-ای حسرت جان و تنم-تنها دلیل بودنم | حاج میثم مطیعی |
03 |
می آید از ره مردی سواره - نجوا با امام زمان | - |
04 |
نوحه انا قتیل العبرات | حاج مهدی سلحشور |
05 |
مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده | استاد کریمخانی |
درباره سايت
خلاصه آمار
پيوندها
شهید ذبیح اله لندی
شهید ذبیح اله لندی
سال 1346 در روستای بلوطک لندی از توابع شهرستان ایذه دیده به جهان گشود.
دوران کودکی را در همان روستا در کنار پدر و مادری مهربان سپری کرد. دوران تحصیل را با جدیت تمام پشت سر گذاشت. به طوری که معلمین از اخلاق و رفتار وی رضایت کامل داشتند. زندگی محیط روستا اثر مثبتی در روحیات معنوی او گذاشته بود و از وی فردی بردبار و صبور در برابر مشکلات، دلسوز و مسئول در برابر هم نوعان ساخته بود. از همان کودکی احترام خاصی به پدر و مادر خود می گذاشت و نسبت به نماز و احکام دین علاقه و اهتمام ویژه ای داشت. علاوه بر تحصیل در کشاورزی همدوش پدر کار می کرد و اوقات فراغت خود را در مسجد و ورزش کردن می گذراند. کمتر کسی عصبانیتش را می دید و اگر از کسی رفتار نامطلوبی می دید با مهربانی او را راهنمایی می کرد. اهل مطالعه و گوش دادن به سخنرانی های مذهبی بود.
در ایام محرم با حضور در مراسمات مذهبی درس آزادگی و شهادت را از امام حسین(ع) آموخت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج به عضویت بسیج درآمد.
با شروع جنگ تحمیلی هر چند سن زیادی نداشت، اما عازم جبهه شد و در تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) گردان عاشورا بعنوان نیروی رزمی به دفاع از کشور پرداخت. در کارهای جمعی مشورت می کرد و ضمن احترام به نظرات دیگران نظر خود را بیان می کرد. در انجام کارهای سخت پیش قدم بود. در مدتی که در جبهه بود چندین بار زخمی شد، اما حاضر نبود صحنه دفاع را ترک کند و به مداوای سرپائی اکتفا می کرد.
بعد از عملیات خیبر که خط مقدم جبهه به داخل منطقه عراق کشیده شده بود و در هورالعظیم خط مقدم به صورت پاسگاه های آبی بر روی آبراه ها دایر شده بود، آبراه اصلی که بسیار نا امن شده بود و عراقی ها با زدن کمین رزمندگان را غافلگیر و اسیر می کردند و یا به شهادت می رساندند. مسئولین جهت تأمین امنیت آبراه از نیروهای ورزیده و شجاع بهره گیری کردند و با راه انداختن گشت به وسیله قایق های مسلح به دوشیکا، عرصه را بر دشمن تنگ کردند و دیگر عراقی ها به راحتی نمی توانستند عبور کنند. یکی از آن نیروهای دوشیکاچی شجاع و جان بر کف ذبیح اله لندی بود، که بواسطة داشتن شجاعت و روحیه شهادت طلبی در طول روز از آبراه بدون احساس خستگی اقدام به گشت زنی در آبراه می کرد بعد از گذشت روزها و شب ها کم کم نیروهای اسلام، خود را جهت انجام عملیاتی دیگر آماده می کردند.
ذبیح الله به همراه دیگر نیروهای برگزیده، بصورت ویژه مشغول طی کردن انواع آموزش های آبی خاکی شد و به عنوان تیربارچی در گردان عاشورا از تیپ 15 امام حسن مجتبی(ع) آماده اجرای عملیات بدر بود. در روز 22/12/1363 وقتی گردان عاشورا مامور تصرف روستای البیضه عراق شد، ذبیح الله از اولین نیروهایی بود که بر روی خاک ریز دشمن حاضر شد و در همان لحظات ابتدایی موفق به تصرف هدف شدند.
از عملیات ساعتی نگذشته بود که گلوله تیربار عراقی ها به ران شهید اصابت می کند بطوری که اصلاً قادر به حرکت کردن نبود، چون محل تصرف شده تا پشت جبهه فاصلة 40 کیلومتری داشت انتقال ایشان به عقب میسر نشد و در منطقه هورالعظیم در اثر خونریزی زیاد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به آرزوی خود که شهادت بود رسید و به جرگه ی مفقودالاثرها پیوست.
بعد از گذشت سال ها توسط گروه تفحص شهداء، پیکر مطهرش، زادگاهش را عطرآگین نموده و با بدرقه و تشییع باشکوه در قبرستان شهدای بلوطک لندی در کنار یاران شهیدش آرام گرفت تا میعادگاهی برای عاشقان ایران اسلامی باشد.
وصیت نامه ی شهید ذبیح اله لندی:
« قاتلو هم یعذّبهم الله بایدیکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مومنین» (شما ای اهل ایمان با آن کافران بقتال و کارزار برخیزید تا خدا آنانرا بدست شما عذاب کند خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نماید و دل های اهل ایمان را به فتح و ظفر بر کافران شفا بخشد). (سوره ی مبارکه ی توبه، آیه ی شریفه ی 14)
درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی، ابراهیم زمان امید مستضعفین و محرومان و با سلام و درود فراوان بر تمامی شهدای اسلام از هابیل تا حسین(ع) از حسین(ع) تا شهدای جنگ تحمیلی اخیر و سلام بر آنهایی که در بدترین شرایط و سخت ترین لحظات حساس تاریخی با ایمانی راسخ همانند کوهی استوار سوختند و به جامعه روشنایی دادند و سپاس و ستایش و حمد و ثنا بر ذات خداوند یکتا که ما را آفریده و به عقل مزین نمود، آنگاه برای اینکه ما را از ظلمت و تاریکی و جهل نجات دهد و به نور رساند پیامبرانی فرستاده و به ویژه خاتم النبین حضرت محمد مصطفی(ص) را مبعوث کرد، ما را افتخار داد تا امت او باشیم و درود و تهنیت بر مهدی موعود(عج) که با ظهورش تمام ستمگران و مستکبران را به ذلت می نشاند و سلام بر نایب برحقش حضرت امام خمینی بت شکن عصر و منجی نسل حاضر که بنیاد و اساس دو هزار و پانصد ساله ی شاهنشاهی را برای همیشه به زباله دان تاریخ سپرده است. امت قهرمان و شهیدپرور باید خداوند را ستایش بی کران نمایید، چراکه در میان تمام ملل دنیا ملت ایران را رهبر عظیم الشان امام حسین(ع) آموخته و این موجب فخر و مباهات همه ی ما در ردیف است و قدر این انقلاب را بدانید و سجده ی شکر به جای آورید که چنین سعادتی نصیب ما شده است.
ای جنایتکاران تاریخ، ای آمریکای پلید و خونخوار ای ملحدان و از خدا بی خبران حضرت محمد(ص) با سلاح لااله الا الله دشمنانش را سرنگون کرد و این بار نیز سینه ی تاریخ گشوده شده و فرزند او با سلاح الله اکبر به جنگ شما آمده است و در زباله دان تاریخ سرنگونتان خواهد ساخت.
این جانب ذبیح اله لندی فرزند باران وصیت می کنم که بنده با میل و اشتیاق به مکان جنگ بین حق و باطل که همیشه نشانگر آن بوده است که حق پیروز است و ما همه به خاطر حق می جنگیم رفته ام که چنانچه کشته شوم و یا بکشم در هر دو حال بزرگترین پیروزی است که خدا به بندگان خود عنایت کرده است و آن هم در این موقعیت نصیب شده است که هیچ چیز به اندازه ی یک قطره خون که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. چه خوب است من هم با این قطره خون به هدف خود برسم. پدر عزیزم، شما بدانید که من در جنگی رفته ام که اگر جسدم را ندید دلگیر نباشید. ما به سوی خدا خواهیم رفت. اما شمایید که در این آزمایش چگونه به صبر و استقامت آراسته می گردید. پدرجان می دانم اگر من کشته شوم، برای تو دردناک است ولی چه می شود کرد. دین خدا در معرض خطر است. درضمن من هم (بنده خدا) هستم. پس مرا حلال کن.
پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم می دانم شما آرزو داشتید که من تشکیل خانواده بدهم، ولی بدانید ذمه ذمه همه رزمندگان این است.
صفیر گلوله ها عقدم را خواهد خواند و با پوششی از خون تازه و سرخ خود را بزک خواهم کرد و در غلطه شادی مسلسل ها و بارش قل سرب در حجله گاه سنگر عروس من شهادت را به آغوش خواهم کشید. در هم همه ی تشیع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم را گلباران می شود و مشت های گره کرد با تکبیر مرا بدرقه خواهند کرد عروس من شهادت است و فرزند من و او جمهوری اسلامی است.
از برادران و خواهران عزیزم می خواهم که در تحصیل و تربیت فرزندانشان نهایت سعی و کوشش را بنمایند و از تمام دوستان و آشنایان و اقوام خواهران و برادران و آنانی که حقی بر من دارند طلب حلالیت می خواهم.
طبقه بندی موضوعی
آخرين مطالب
پربازديدها
-
۴۲۴۰ -
۳۱۸۶ -
۲۷۷۰ -
۲۵۳۳ -
۲۲۸۷ -
۲۳۲۳ -
۲۳۵۸ -
۱۸۹۲ -
۱۸۳۷ -
۱۷۱۴
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است