چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۳۵ ق.ظ

درباره سايت

پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

بسم رب الشهدا و الصدیقین
امام خامنه ای:زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
به سایت شهدای شهرستان ایذه خوش آمدید.
اهداف سایت:
معرفی شخصیت و وصیت‌نامه شهدا ایذه
گرامی داشت یاد و خاطره شهدا ایذه
و...

بایگانی

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

شهید بهادر مرادی

شهید بهادر مرادی

سال 1342 در روستای کهباد چشم به جهان گشود .

وی دوره ابتدایی را در روستا و مقطع راهنمایی را در ایذه سپس تحصیلات متوسطه را نزد عمویش در شهرستان ماهشهر سپری کرد .

در سال 1362 پس از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی در یگان هوانیرو اصفهان اعزام گردید که مدت 18 ماه در آن شهر و سپس به گردانهای قدس واقع در شهرستان مرزی مریوان استان کردستان اعزام گردید .

در درگیریهایی که با ضد انقلاب داشتند از ناحیه صورت دچار سوختگی شدند پس از اتمام خدمت مقدس سربازی در پتروشیمی ماهشهر مشغول به کار شد . باتوجه به مدیریت، اخلاص و توانایی که داشت به عنوان مسئول انبارهای شرکت انتخاب شدند و در بحث و جدال با ضد انقلاب و کمونیسم در همان شرکت به مبارزات اعتقادی می پرداخت و از افکار ارزشهای امام(ره) و انقلاب دفاع میکردند سپس با توجه به احساس تکلیفی که مینمود درآبان ماه 1365 همراه  با کاروان محمدرسولالله(ص) به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید ودر گردان حضرت رسول(ص) شهرستان ایذه، از لشکر 7 ولیعصر(عج) در دستهی ویژه آرپیجیزن که برای شکار تانک در عملیات تشکیل شده بود مشغول خدمت گردید.

او درعملیات کربلای پنج درمنطقه شلمچه، شهرک دوعیجی ساعت 7 بامداد روز 25/10/65 درحین درگیری با دشمن متجاوزگر براثر ترکش خمپاره شدیداً مجروح گردید. برادرش "بدر مرادی" در آنروز مسئولیت جانشین گردان را در عملیات بر عهده داشت. از آنجا که همه بچههای گردان عهد بسته بودند تا هیچ مجروح و شهیدی در منطقه جا نماند، برادر پیکر غرق به خون بهادر را بردوش گرفت تا به جای امنتری انتقال دهد که برای دومینبار بدن بهادر آماج ترکشهای خمپاره دشمن قرار گرفت. بدر از ناحیه شکم و پا مجروح شد. اما بهادرمرادی به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر پاکش بعد از تشیع باشکوه در زادگاهش، روستای کهباد به خاک سپرده شد تا میعادگاه عاشقان شهادت باشد.

 

وصیتنامهی شهید بهادر مرادی

 بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه این حقیر، این بنده ضعیف به عنوان وصیت مینویسم تذکرات و هشدارهایی است به عده ای ازخدا بیخبران وکشورهای زورگو وغارتگر است که کمر به نابودی اسلام و جمهوری اسلامی بستهاند تا در هر فرصتی ضربه خود را به اسلام که با خون زنده شدهاند بزنند.

وصیت من به افراد ناآگاه و بیخبر از خدا این است که به صراط مستقیم بیایند و به اسلام و قرآن رو بیاورند و خدا ترس باشند و از یاد معبود غافل نباشند زیرا هرکس که با خدا باشد، خدا نیز همراه اوست. وصیت دیگر من به کشور ابر قدرت مخصوصاً آمریکای جنایتکار است که در فکر از بین بردن جمهوری اسلامی است. آمریکا و اربابانش باید بدانند که تا چون رزمندگانی چون حسین فهمیده، مصطفی چمران و هزاران مرد شجاع دیگر در ایران اسلامی وجود داشته و دارند، جرأت نخواهد کرد لطمهای به اسلام و مسلمین وارد کند.

آنچه که این عبد ناتوان برروی این لوح سفید بهعنوان وصیت مینویسم چیزی جز اینکه توانسته باشم دین خود را به اسلام ادا کنم نیست. درپایان چند جملهای به پدر، مادر و خواهران و برادران خود وآشنایان و بستگان بهعنوان سفارش مینویسم و همگی را به خداوند بزرگ میسپارم. پدر و مادر عزیز از اینکه نتوانستم به شما خدمت کنم و زحمات شما راجبران نمایم، بسیار پوزش میطلبم و از خدا برای شما صبر و طاقت ابدی آرزو میکنم.

ازخواهرانم می خواهم همانطور که در راه اسلام مقاوم و پایدار ایستادهاند در سنگر حجاب محکم واستوار پشت جبهه را نگهدارند و از برادرانم می خواهم که لحظهای جبهه را ترک نکنند تا دشمن برآنها مستولی گردد و از تمام آشنایان و بستگان خود می خواهم که لحظهای از یاد خدا غافل نشوند و به فکر اسلام باشند که خطری آن راتهدید نکند.

 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی