پایگاه اطلاع رسانی شهدای شهرستان ایذه

 در سال 1326 در روستای بلوطک شیخان از توابع شهرستان ایذه دیده به جهان گشود.

 تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا گذراند و سپس دوران نظام قدیم آموزشی از ششم دبستان تا اول دبیرستان را در شهرستان ایذه به پایان رساند. محمد در سال 1346 با درجه‌ی گروهبانی به استخدام ارتش درآمد و هم‌زمان در حین خدمت در مدرسه  دکتر حسابی اهواز بصورت شبانه ادامه تحصیل داده و موفق به اخذ دیپلم گردید و در سال 54 وارد دانشگاه افسری تهران گردید.

 در سال 1347 در روستای بارانگرد از توابع شهرستان ایذه چشم به جهان گشود.

 دوران کودکی خود را در خانواده‌ای مذهبی و متدین سپری کرد. به عنوان فرزند ارشد به شدت مورد مهر و محبت شدید خانواده بود.در دوره‌ی تحصیلات ابتدایی خود با معلمان و دوستان رابطه‌ی خاصی داشت.

 درسال 1347در شهرستان آبادان در خانواده‌ای مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود.

خانواده‌اش درسال 53 به شهر خود ایذه مهاجرت کرد. شهید از همان اوایل نوجوانی علاقه شدیدی به اسلام، نماز، روزه و دیگر مسائل دینی داشت و همواره به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت  و صله‌ی رحم را به جا می‌آورد. با شروع جنگ تحمیلی با توجه به سن کمی که داشت برای حضور در جبهه بی‌تابی می‌کرد و سرانجام در فروردین 1365 درحالی  که 17 سال بیشتر نداشت مدرسه را رها کرد و از طریق ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی پس از یک دوره‌ی دو ماهه آموزش به  عنوان راننده بلدوزر عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.

 در تاریخ 9/1/45 در شهرستان ایذه چشم به جهان گشود.

 با مدرک سوم راهنمایی از طریق بسیج سپاه شهرستان ایذه به جبهه اعزام شد. این شهید بزرگوار بعد از اتمام دوره‌های آموزشی مقدماتی و آموزش‌های متناسب با رزم در لشکر 7 ولی‌عصر(عج) تیپ2 گردان محرم با مسئولیت کمک آرپی‌جی‌زن در جبهه مشغول خدمت و مبارزه با دشمن شد.

 در سحرگاه 12/4/1340 در روستای بی‌بی‌گل‌مرده بارانگرد از توابع شهرستان ایذه به دنیا آمد. خانواده‌ی او دارای اعتقادات مذهبی بالایی بودند و در زندگی با تمسک به ائمه‌ی اطهار (ع) و توکل به خداوند بزرگ روزگار خود را سپری می‌کردند.

 شغل پدر کشاورزی و دامداری بود و از همین راه معیشت زندگی خود را می‌گذراندند. در دوران کودکی در کنار پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و فامیل زندگی را سپری می‌کرد و راه و رسم زندگی را از بزرگان خود می‌آموخت. از سن 7 سالگی همراه با خانواده‌ی خود به اهواز عزیمت نمود و زندگی خود را با توجه به شرایط خاص اجتماعی آن زمان در اهواز شروع کرد.

 در سال 1338 در خانواده‌ای محروم و مذهبی در روستای دره‌غریبی از توابع بخش دهدز واقع در شهرستان ایذه دیده به جهان گشود.

 تحصیلات ابتدایی خود را در همان زادگاهش سپری کرد. از آنجائی که زادگاه این شهید یکی از روستاهای دور افتاده بود مشکلات و گرفتاری‌های زیادی برای ادامه تحصیل کودکان وجود داشت. لذا به سبب همین گرفتاری‌ها اکثر فرزندان روستا از ادامه تحصیل باز  می‌ماند.

 در سال 13/7/1345 در یکی از روستاهای شهرستان ایذه، از بخش دهدز بنام روستای سبزی چشم به جهان گشودند.

 ایشان در دوران طفولیت پدر بزرگوار خود را که به شغل کشاورزی مشغول و امرار معاش می‌کردند از دست داد. بعد از مرگ پدر چند سالی در همان روستا زندگی کرد، اما به علت مشکلات مالی فقط توانست تا کلاس پنجم ابتدایی درس بخواند. بعد از ترک تحصیل همراه برادر بزرگ خود به کارکشاورزی مشغول شد. حدود 3 الی 4 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از روستا به شهرستان ایذه مهاجرت کرد و به شغل کارگری مشغول شد.

در سال 1343 در روستای سبزی از توابع بخش دهدز شهرستان ایذه کودکی دیده به جهان گشود که نام او را محمدزمان نهادند.

پدرش که سواد مکتبی داشت به خاطر تولد فرزند در روز ولایت امام زمان (عج) نام او را محمدزمان گذاشت. در سن نه سالگی و در کلاس سوم ابتدایی بود که شروع به نماز خواندن و روزه گرفتن کرد، او هیچ وقت نماز و روزه‌ی خود را ترک نمی‌کرد. دوران ابتدایی را در همان روستا و دوران راهنمایی را در مدرسه‌ی راهنمایی دکتر شریعتی شهرستان ایذه و دوران متوسطه را در دبیرستان طالقانی گذراند. شهید اسکندری توانست در رشته‌ی اقتصاد دیپلم بگیرد.

در تاریخ 29/6/1340 در شهرستان ایذه بخش دهدز دیده به جهان گشود.

 در زیر سایه پدری مهربان که با شغل کشاورزی امرار معاش می‌کرد و خانواده‌ای مذهبی پرورش یافت و تحصیلات خود را تا سوم دبیرستان ادامه داد.

 ایشان فردی مذهبی بود و هیچ وقت در انجام فرایض دینی از جمله نماز و روزه کوتاهی نمی‌کرد. هر سال چندین روز قبل از ماه رمضان به استقبال این ماه عزیز می‌رفت. و در هنگام نماز خلوص بالایی داشت.

در سال 1346 در شهرستان ایذه دیده به جهان گشود.

تا مقطع ابتدایی تحصیل نمود، سپس به علت مشکلات مالی از ادامه تحصیل باز ماند و به کار مشغول شد. به گفته‌ی مادر آن بزرگوار، شهید آغیلی شناسنامه‌ی خواهرش را که از او بزرگتر بود، دست‌کاری می‌کند تا زودتر به جبهه برود.